کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ چگونه رخ داد؟
به گزارش باش خبر به نقل از ایرنا، بخش دوم همایش «کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، زمینهها و پیامدها» در روز دوشنبه ساعت ۹ صبح برگزار شد. در این بخش نشست، منوچهر محمدی، سید مصطفی تقوی و مهرزاد بختیاری منش (سردار اکبری) سخنرانانی کردند.
مشروح این سخنرانیها را در ادامه میخوانید:
منوچهر محمدی: استاد پیشین دانشگاه تهران
منوچهر محمدی: انگلیس برای اینکه بتواند به اهداف و خواستههای خود برسد، درصدد بود که دولتی تحت نفوذ خود داشته باشد. بطوری که در یکی از خاطرات «سید جلیل اردبیلی» آمده است انگلیس با مطالعه ایران و جهان تصمیم گرفت حکومت نوینی در ایران ایجاد کند که یارای مواجهه با حوادث احتمالی را داشته باشد. این حکومت بایستی قوی و فعال باشد و ارتشی نیرومند داشته باشد تا به حکومتهای ملوک الطوایفی خاتمه داده و حکومت خود را به کل کشور بسط دهد. حکومت جدید میبایست دست نشانده انگلیس باشد و عمرانیها و آبادیهایی در شهرها ایجاد کند و به نفود ایلات و عشایر خاتمه دهد و راه آهن شمال به جنوب را تعمیر و ایجاد کند. این در واقع کل سیاستی بود که موجب شد کودتای ۱۲۹۹ اتفاق بیافتد.
انگلیسیها برای پیدا کردن این فرد نیرومند هم تلاش بسیاری کردند تا اینکه «ارشیر ریپورتر» را که ایرانی الاصل بود اما تابعیت انگلیسی داشت و خبرنگار هم بود مامور کردند تا این فرد را پیدا کند که او نیز در نهایت رضا خان را پیدا کرد. رضا خان تا آن زمان در نیروهای قزاق بود. بنابراین ارشیر، رضا خان را انتخاب و به آیرون ساید معرفی کرد.
در واقع کودتا دستپخت انگلیسیها بود. رضا خان خودش کودتا نکرد بلکه خودش انتخاب شد. او هیچ کس را در کنار خودش تحمل نکرد و در نهایت از سردار سپهی به پادشاهی رسید. هر چند قرار بود حکومت جمهوری ایجاد شود اما به دلیل مخالفت شدید که با جمهوری میشد، سلطنت شکل گرفت.
ایران به مدت ۲۰ سال به واقع تحت سلطه انگلیس بود. البته انگلیس فرصت طلبی هم میکرد. به این صورت که در آن زمان با انقلاب بلشویکها، روسها مشغول گرفتاریهای داخلی خود بودند و مخالفتی با انگلیس نمیکردند و آمریکا هم مشغول خود بود و در نتیجه انگلیس به فعال مایشاء در صحنه تبدیل شد. در این زمان روسهای کمونیست با فعالیتهای انگلیسیها هم مخالف نبودند؛ زیرا آن را موافق با اهداف خود میدیدند. ایران از این طریق می توانست از فئودالیته خارج و به حکومت بورژوازی تبدیل و در نهایت کمونیستی شود. حتی برخی هم معتقدند روسها چراغ سبزی به انگلیسیها نشان دادند. پس انگلیس طی این ۲۰ سال به همه خواستهای خود میرسد.
یکی از اهداف رضا خان پس از روی کار آمدن، ایجاد یک کمربندی بهداشتی به دلیل احساس خطر نفوذ کمونیسم در اروپا بود. دومین مساله راه آهن شمال به جنوب بود. در قرارداد رویترز قرار بود انگلیس هزینه را پرداخت کند اما دیده شد که هزینه آن از مردم و از طریق عوارض شکر و چای پرداخت شد و مساله سوم نفت بود. قرار بود ۱۲.۵ درصد از درآمد نفت برای ایران باشد و ثانیا این قرارداد بیشتر از ۶۰ سال نباشد و کلیه اموال متعلق به ایران بماند. اما انگلیسیها با قرارداد ۱۹۱۳ حدود ۳۰ سال به این دوره اضافه کردند و مساله مالکیت درصدی ایران را لغو کردند و حتی دزدی هم میکردند. لوله های نفت ایران را از زیر خاک درآورده و به عراق برده و استفاده می کردند. در واقع انگلیسیها توانسته بودند از طریق یک نظام سکولار به منافع خود برسند. پس به عبارتی باید گفت طی این مدت ۲۰ ساله انگلیس سلطه داشته است. اگر در دوره قاجار انگلیسیها نفوذ داشتند در دوره پهلوی اول نفوذ آنها به سلطه تبدیل شد.
سیدمصطفی تقوی؛ پژوهشگر تاریخ معاصر و استاد دانشگاه
سیدمصطفی تقوی: امنیت از مبنایی ترین نیازهای انسان است. به این معنا که مقدم بر همه چیز است. انسان میتواند مدتی تشنه و یا گرسنه بماند اما بدون امنیت شاید یک لحظه زندگی هم میسر نباشد. به همین خاطر همه مکاتب و نحلههای فکری و مکاتب اعم از سنتی و مدرن، واقع گرایی تا پوزیتیویسم و نئوپوزیتیویسم، پست مدرنیسم و رویکرد انتقادی بر اساس مبانی نظری خود به تبیین مقوله امنیت پرداخته اند. اما به طور کلی در یک جمعبندی باید گفت دو رویکرد سنتی و مدرن نسبت به مقوله امنیت وجود دارد. به طوری که هر دو این رویکردها هم در تمام ابعاد به مساله امنیت پرداختهاند و هم در تمام سطوح فردی و اجتماعی به آن توجه کردهاند. بنابراین جدول بسیار گسترده و پیچیدهای در خصوص مقوله امنیت به وجود آمدهاست. در رویکرد سنتی کلا به بقای جامعه اما در رویکرد مدرن به کیفیت بقا توجه میشود. رویکرد سنتی دارای جوهره نظامی و حکومت محور است در حالیکه رویکرد مدرن جامعه محور است. در رویکرد سنتی به وجوه سلبی امنیت اما در رویکرد مدرن به وجوه ایجابی امنیت توجه میشود. بنابراین در یک تحول کیفی از منظر نظریه پردازی کیفی با حرکت از دولت محوری به جامعه محوریت تفاوتی در بحث امنیت ایجاد میشود. نظریه پردازان جدید و یا به عبارتی مدرن به رویکرد جامعه محور نسبت به امنیت می پردازند. در رویکرد مدرن با توجه به وجوه ایجابی امنیت اموری مثل حقوق شهروندی و رضایت شهروندان مطرح می شود.
با توجه به مولفه های کلی این دو رویکرد بحث من بیشتر حول امنیت اجتماعی است. امنیت اجتماعی زیر مجموعه و مبنای امنیت ملی است که این مفهوم در چند دهه اخیر مطرح شده و صاحب نظران مختلفی در این زمینه فعالیت کرده اند. برای مثال «باری بوزان» در خصوص امنیت اجتماعی عنوان کرده این مفهوم یک نوع توانمندی برای حفظ الگوهای سنتی جامعه از قبیل زبان و فرهنگ است. مولار نیز میگوید امنیت اجتماعی، قابلیت حفظ شرایط داخلی کشور برای حفظ تکامل الگوهای سنتی جامعه است. اما در تعریف دیگری میتوان گفت: امنیت در مفهوم عینی آن اندازه گیری فقدان تهدید علیه ارزشها است و به لحاظ ذهنی فقدان احساس ترس از این است که چنین ارزشهایی مورد تهدید قرار بگیرد. پس به طور کلی هدف امنیت، پاسداری از هویت جامعه است. هویت نیز یک نقش کلیدی در جامعه دارد و وقتی جامعه دچار آنومی شود، بیثباتی، بحران و نا امنی متوجه آن می شود. بنابراین در روند جدید این مساله مطرح می شود که در شرایطی دولتها خود باعث نا امنی بنیادی شدهاند. در این دیدگاه با توجه به اصالت جامعه و حفظ هویت آن، دولت به عنوان یک عامل نا امنی بنیادی تلقی میشود. در زمان رضا شاه نیز میتوان اینگونه بحث کرد که هر چند کودتا شکل گرفت و ناهنجاریهای قبلی حذف شد اما دولت خود به یک نا امنی بنیادی تبدیل شد اگر نا امنی قبل از پهلوی جزئی و فردی بود در حکومت پهلوی نا امنی فراگیر شد. اگر تا قبل از آن جان و مال در معرض تهدید بود از دوره پهلوی دوم به بعد هویت جامعه هم در معرض تهدید قرار گرفت.
مهرزاد بختیاری منش (سردار اکبری)، پژوهشگر تاریخ معاصر
مهرزاد بختیاری منش: رضا خان از سن ۱۴ سالگی از نیروهای قزاق بود و زود میرپنج شد و از این رو به عنوان یک صاحب منصب قزاق شناخته می شود. اما با این حال در هر جا که سردسته بود، شکست میخورد و حتی از احسال الله خان هم شکست مفتضحی خورد. اینکه عدهای معتقد هستند کودتا ۱۲۹۹ را رضا خان به وجود آورد، اشتباه است. در واقع این سید ضیاء بود که کودتا را به وجود آورد. در خصوص رضا خان نیز میتوان گفت در دوره او دو کودتا به وجود آمد. یک کودتا این بود که وقتی وی به قدرت رسید پس از مدتی همه اطرافیانش را از منصب و قدرت خلع میکرد. هیچ کدام از اطرافیان رضا خان بیش از ۵ سال در کنار او نبودند. او سید ضیا را نیز کنار گذاشت. سردار اسعد بختیاری، تیمور تاش، فروغی و… را خانه نشین کرد و در نهایت سهم همه آنها آمپول هوا بود. یعنی در واقع میشود گفت در کنار رضا خان هیچ امنیتی وجود نداشت. کودتای دیگر وی نیز پس از استعفای مصنوعی احمدشاه و واداشتن او به رفتن از کشور تحقق مییابد. در واقع در این کودتا، رضا خان توانست آخرین ضربه را به قاجاریه بزند.
در خصوص تبلیغ رضا خان میگویند اگر او نبود سرزمین ما عقب مانده بود. در حالیکه چنین نیست. برای مثال رضا خان چگونه میتوانست فرهنگستان ادب فارسی را ایجاد کرده باشد در حالی که خود در یک نامه ۴ خطی ۱۹ غلط املایی داشته است. جاده کشیها نیز حتی به دست او به وجود نیامد بلکه مخبر السلطنه به وجود آورد و university اصلا کار رضا خان نبود. او اصلا نمی دانست مفهوم و کارایی university چیست. مهمترین دستاورد در زمان ورود ایشان تنها تحول اقتصادی بود که آن هم توسط خود ایشان و مستقیما از طریق ایشان به وجود نیامد. زیرا او اصلا نمی دانست با پول چه کارهایی می شد کرد، بنابراین این همه از دستاوردهای رضا خان محسوب نمیشوند.
///ایرنا