اتحاد با سکوت؟
رضا صادقیان
سخنان پرویز فتاح در یک برنامه تلویزیونی درباره ساختمانهای متعلق به بنیاد مستضعفان و پس گرفتن آنها او را در چشم اصولگرایان از مقام یک «طلبکار» به «بدهکار» تبدیل کرده است.
آنچه فتاح درباره آن سخن گفت و مدعی بود حرفهایش انعکاس یک دغدغه برای باز گرداندن سرمایههای متعلق به یک نهاد اقتصادی است با حواشی و موضعگیریهای مختلف روبرو شده است. اینکه اینگونه سرمایههای ملکی براساس کدام ساز و کارها به دست این نهاد رسیده فعلا محل بحث نیست. همچنین در ابتدا، میانه و انتهای افکار وی جایی برای زمینهسازی درباره انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 وجود داشته و یا خیر هم هنوز مشخص نیست، با این حال بسیاری این شیوه ورود به مباحث اقتصادی و شفافیت را به حساب رونمایی از یک چهره انتخاباتی گذاشتند، اما به نظر میرسد کلیت بحث را میتوان از دریچهایی دیگر نگریست.
یک: خلاصه حرف رییس بنیاد مستضعفان یک چیز است؛ اموال ما را به خودمان باز گردانید. تا اینجای خواسته وی ایرادی ندارد، ولی هنگامی که مشخص میشود این اموال در دست برخی نیروهای وابسته به جریانهای سیاسی قرار دارد اصل داستان به روالی دیگر میافتد، به عبارتی ما با چهرههایی روبرو هستیم که پای در ساختار قدرت دارند. در واقع عدهای براساس جایگاه حقوقی و مدیریتی خود موفق شدهاند برخی از اموال را جهت فعالیتهای خیریه، پژوهش، اطلاعرسانی، آموزش و ارایه خدمات رفاهی کسب کنند و حال برای نگهداری این املاک توجیهات مخصوص به خود را دارند. یکی از انصاف نداشتن میگوید، دیگری از کسب اجازه و برخی آنقدر ناراحت میشوند که از وی میخواهند درباره سایر کاخها و تغییرات بنیادی که در ساختمان این بناها اتفاق افتاده است سخن بگوید. تا اینجای کار و به صورت مشخص معلوم میگردد کسانی که املاک را در اختیار دارند قصدی برای باز گرداندن ندارند، بلکه کلیت بحثشان درباره حفظ املاک، دعوت به سکوت و یا پس گرفتن سخنان توسط ایشان است. مانند کاری که صدا و سیما انجام داد، فیلم مصاحبه را از روی آرشیو حذف کرد!
دوم: حال گمان کنید فتاح با مشورت برخی از چهرههای اصولگرا پای در میدان بازپس گرفتن املاک بنیاد گذاشته است. همچنین میتوان تصور کرد که برخی از همین چهرهها به وی پیشنهاد کردند که درباره ملک خاص سخن بگوید، از کنار وضعیت واگذاری فلان ساختمان به صورت گذرا عبور کند و… اما فتاح همه را در یک بسته قرار داده و آنچه را به عنوان ضایع شدن حق یک نهاد اقتصادی میدانسته را در برنامه تلویزیونی گفته است. در واقع در اینجا نیز برخی به دنبال شفافیت بودهاند، ولی مانند همیشه این شفافیت و تلاش برای رونمایی از رانت را فقط برای جریان مقابل میخواستند و نه بیشتر. گویا گلایه پر رنگ چهرههای اصولگرا، اعتدال و اصلاحطلب از فتاح به شیوه شفافیت او باز میگردد. احتمالا اگر وی درباره برخیها سکوت اختیار کرده بود چه بسا از همین الان شاهد رونمایی از یک چهره ضد فساد و مردمی برای انتخابات سال 1400 بودیم، ولی خروجی موضعگیری وی چنین موضوعی را نشان نمیدهد.
سوم: به نظر میرسد بسیاری از چهرههای سیاسی خواهان اتحاد با سیاستمدارانی هستند که بیش از هر مسئلهای «مصلحت» افراد، جریان سیاسی مطبوع و دوستان دیروز و امروز را در نظر داشته باشد. در واقع شخصیتی را بهتر میپسندند که بیش از آنکه درباره شرایط اقتصادی، فساد ستیزی، مبارزه با رانت و شفافیت کنشگری کند، در لحظههای متفاوت سکوت اختیار کند. زاویه گرفتن شماری از رسانههای اصولگرا با افرادی مانند احمد توکلی، محمد مهاجری، پرویز فتاح، نمایندگان با سابقه مجلس شورای اسلامی و چهرههایی که بدون تعارف درباره مسائل اقتصادی سخن میگویند به همین مسئله باز میگردد، در واقع آنان خواهان اتحاد با سیاستمدارانی هستند که به نام مصحلت، دوستی و هم جریانی بودن سکوت اختیار کند.