کویتیپور؛ بازگشت یا برگشت؟
کویتیپور؛ بازگشت یا برگشت؟
نام «غلامعلی کویتیپور» در ذهن بسیاری از ما با خاطرات سالهای جنگ گره خورده است. در سال ۱۳۵۹ وقتی جنگ شروع شد، کویتیپور هم مثل خیلیهای دیگر به جبهه رفت. البته به جبهه نرفت؛ در جبهه ماند چون بچهمحل سنگر و خاکریز بود؛ زاده خرمشهر. در جبهه هم کارش خواندن نبود؛ مربی آموزش نظامی بود اما هر وقت لازم بود برای رزمندهها هم میخواند.
او کمکم تبدیل به یکی از تاثیرگذارترین حماسهخوانهای سالهای جنگ شد؛ تا جایی که احمدعلی راغب – سازنده سرودهای انقلابی – درباره او میگوید: «در دوران دفاع مقدس کمتر موسیقی و سرودی به اندازه نوحهها و مداحی افرادی چون کویتیپور و آهنگران تاثیرگذار بودند و مردم با شنیدن نغمههای این مداحان به شدت تحت تاثیر قرار میگرفتند.» هنوز هم خیلیها معتقدند که بعضی از رزمندهها در آن سالها با صدای کویتیپور و آهنگران و فخری «به خط زدند و سخت جنگیدند».
کویتیپور، «غریبانه»، «چنگ دل» و «دلپریشانم» را خوانده است اما هیچکدام از آثارش به پای «ممد نبودی ببینی» نمیرسد؛ قطعهای که به مناسبت آزادی خرمشهر و به یاد همشهری قهرمانش شهید «محمد جهانآرا» خواند. قطعهای که یکی از بهیادماندنیترین ملودیهای موسیقی جنگ لقب گرفت و آهنگسازان بسیاری با الهام از آن برای جنگ موسیقی نوشتند.
شاید حتی همین الان که این سطور را میخوانید، قطعه «نغمه عشق است و آتش میزند» یا «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته» در ذهنتان مرور شود و چهره محزون کویتیپور با عینک و ریش سفید، جایی در پس ذهنتان نقش ببندد.
حالا اما چند روزی است که این حماسهخوان قدیمی دوباره بر سر زبانها افتاده است. انگار کویتیپور آمده تا از تصویر جدید خود رونمایی کند. اما این بار نه از «غربت یاران» میخواند، نه با محمد جهانآرا درد دل دارد. او اینبار معترض و گلهمند است و آشکارا رپ میخواند.
اتفاق دیگر، همخوانی او با یک دختر ۱۳ ساله به نام «پریچهر» است؛ دختری که بتازگی کار خوانندگی را شروع کرده و حالا با حواشی این روزها بیشتر از همیشه شنیده شده است. خیلیها به اشتباه فکر میکنند او دختر غلام کویتیپور است اما اینطور نیست و او حتی در ضبط استودیویی این قطعه نیز حضور ندارد و کویتیپور با یک صدای ضبط شده همراهی میکند.
این قطعه به مناسبت روز دختر منتشر شد و از همان لحظات اول انتشار واکنشهای متعددی در پی داشت. از تندترین واکنشها و نگاههای سخت انتقادی تا دیدگاه حمایتگرانه. مثلا میثم مطیعی – مداح جوان – در توییتی نوشت: «وقتی ساز و تنبک در مداحی وارد شد، نتیجهاش میشود همین غلام کویتیپور که با دختری همترانه شود. مراقب پدیده مداحان عشق استودیو باشیم که همراه با موسیقی و ادا و اطوار، آن هم با هزار توجیه ناروا، صدمات جدی به سنتهای دینی و میراث معنوی ما وارد میکنند.»
یک نفر دیگر هم نوشته: «آقای کویتی پور! چقدر گرفتی خودت را رسوا کنی؟»
دیگری نوشته است: «غلام خان! واقعا یاران چه غریبند وقتی تو همنشین پریچهر نازنینت میشوی.»
با این حال افرادی هم بودهاند که از حرکت جدید کویتیپور استقبال کردهاند.
اما او خودش عادیتر از سایرین با ماجرا برخورد میکند: «ما در استودیو صدایمان را باز میکنیم و یک تبریک به دختر خودم و پریچهر خانم نازنین گفتم. از صبح که بیدار شدم از خبرگزاریهای مختلف داخلی و خارجی تماس برای مصاحبه داشتم. من آدم رویی هستم و چیز پنهانی ندارم. متاسفانه اصحاب رسانه و افرادی که من را و نگاه من را و دیدگاه هنری من را نمیشناسند به این مسائل جهت میدهند.»
کویتیپور در ادامه با تایید این موضوع که پریچهر دخترش نیست، درباره این خواننده نوجوان ۱۳ ساله گفته است: «ایشان در استودیو حضور نداشتند و من مقداری از کار ایشان را شنیدم و پیشنهاد شد من این قطعه را دنبال کنم و تمرینی خواندیم. من تا بحال از خودم حتی لایو هم نگذاشتهام.»
آدمها تغییر میکنند. جهان هم هر روز تغییر میکند. کویتیپور هم یکی از ما آدمهای همین جهان است که حق دارد بخواند، حرف بزند، انتقاد کند، انتخاب کند و تغییر کند. او خودش میگوید «من مداح نیستم؛ حماسهخوانم». اما به هر حال لابد اتفاقی افتاده است که غلام کویتیپور در ۶۲ سالگی از حماسهخوانی عبور کرده و امروز میگوید: «وقتشه خودمو رسوا کنم.»