باز زمزمه تقسیم استانها و زایش استانهای جدید از محافل دولتی بگوش می رسد مسیری که رضا خان با دستور اربابان استعماری در راستای سیاست های منطقه ای انگلستان، به کشوری در ابعاد چند برابر بزرگتر از امروز که قرنها به صورت ممالک محروسه اداره شده بود بشکل تمرکزگراائی مطلق تحمیل شد و متاسفانه با انقلاب نه تنها تمامی سیاستهای پهلوی زدوده نشد بلکه بعضا با شدت و حدت بیشتری ادامه یافت
برای ایفای درست وظایف مدیریت در اداره سیستم و سازمان منطقه ای لزوما بایستی علاوه بر توانائی پنجگانه دارای شناخت صحیح ازشرایط موجود، آرمانها و چشم انداز و اهداف منطقه مطابق با نیازها و مطالبات و توان انطباق با سیاستهای کشور باشد. نمیدانم بر اساس چه مستنداتی و چگونه به این رسیده شده تمامی عقلا و فعالان،مدیران، درفلات مرکزی و تهران بوده و آنها شناخت بیشتر و بهتری از نخبگان و مدیران بومی به نیازها، ضعف ها و قوت ها، فرصتها و تهدیدات و شرایط استانهای پیرامون دارند. و با چه سند و سبقه ای متصورند مناطق مرزی تعصب و علاقه کمتری به تمامیت ارضی نسبت به باستانگرایان مرکز نشین دارند.
یک قرن با نسخه انگلیسی سرزمین را از پنج ایالت به ده استان و از ده استان اینک به 31 استان رسانده اید به حق می بینید توان اداره سرزمین بزرگی بنام ایران را ندارید حال چرا شیپور را از طرف گشاد میزنید و به جای تفویض اختیارات و واگذاری اداره امور داخلی مناطق آن را تکه تکه میکنید؟ چرا متوجه نیستید با زایش هر استان جدید میزان مشغله حاکمان مرکز بیشتر و پروسه حل مسائل طولانی تر و لاینحل تر میگردد. ” خود شکن آئینه شکستن خطاست ” دنیا به کارائی عدم تمرکز پی برده است و شما هم در خلوت خود این را بخوبی میدانید متاسفانه به جای استفاده از پتانسیل مناطق بعنوان بخشی از امکان بالقوه کشور و پرهیز از اتلاف منابع دانسته یا نا دانسته و یا فشار تحمیلی افرادی مثل طباطبائی و آخوندی و حداد و ولایتی منابع طبیعی و انسانی پیرامون برای گنده کردن دوپینگی مرکز به یغما برده و با طناب پوسیده باستانگرائی هخامنشی به چاهی می افتید که هم خود و هم مرکز و کشور را خفه کرده است اما با این طناب پوسیده امکان برگشت مجددی متصور نباشید
خوشبختانه بعد دهه ها ناله تکفیر شده حاصل مطالعه تطبیقی اواخر دهه شصت که در مورد سیستم اداره و سازمان چهل کشور توسعه یافته و در حال توسعه داشتم می بینم برخی مسئولین در ایام انتخابات، تشکیل ولایات، واگذاری اختیارات و اداره امور مناطق را ضروری اعلام می کنند. البته دولت سیزدهم هم در ماههای آغاز خبر از توزیع اختیارات داد اما در مقابل نفوذ و هیاهو و فشار آشکار و نهان اجرای امر زیر گرد و خاک تحجر دفن شد
لطفا نترسید به استانها مثل زمان ناچاری جنگ اعتماد کنید و به معاندان شاه الهی که برای برگشت حاضرند کشور را بسوزانند اعتماد نکنید که راه رهایی از این گره خفه کننده و شکوفائی کل کشورجز این نیست. معتقدم تمرکز زدائی باعث رقابت و پیشرفت و توسعه کل استانهای پیرامون و حتی مرکز بصورت یکپارچه می شود و با تسهیل حکمرانی و هم افزائی سینرژیک تعالی کل کشور در دسترس تر خواهد بود.
فعال اجتماعی توسعه – جواد نیکبخت