دغدغهی این روزهای دختران چیست؟/ از یافتن شغل و مهاجرت تا ازدواج
دغدغهی این روزهای دختران چیست؟/ از یافتن شغل و مهاجرت تا ازدواج
امروز میلاد حضرت معصومه(س) و روز دختر است، روزی که به ما حدیث امام جعفر صادق(ع) را یادآوری میکند که دختران، حسنهاند و پسران نعمت و (روز قیامت) براى حسنه پاداش داده میشود و از نعمت سؤال خواهد شد.
برخلاف بسیاری از جوامع و فرهنگها همواره در کشورمان جایگاه دختران جایگاه ویژهای در خانواده بود و در این میان تاکیدات پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین فرزند دختر را در خانوادهها عزیزتر کرده است.
به مناسبت این روز از دختران دهه هفتاد و هشتاد خواستهایم تا مشکلات و دغدغههایشان را برایمان بنویسند.
کار و ازدواج دغدغه دختران جوان
زهرا، متولد سال ۸۱ و دانشجوی سال اول زبان در دانشگاه آزاد است. وی در خصوص دغدغههایش مینویسد: دو سال پشت کنکور ماندم تا رشته خوبی قبول شوم اما نشد و در نهایت زبان میخوانم چون فکر میکنم بیشتر از رشتههای دیگر بازار کار دارد.
زهرا در خصوص دغدغه و آرزوهایش میگوید: تنها چیزی که این روزها به آن فکر میکنم پیدا کردن شغل بعد از دانشگاه یا حتی در میانههای آن است، فعلا به هیچ چیزی جز این موضوع فکر نمیکنم.
وی ادامه میدهد: البته که بسیاری از دختران دغدغههای دیگری مانند موضوع آزادی، تعصبات خانوادگی و حتی پوشش دارند اما برای من این مسائل دغدغههای آخر است.
مهسا، دیگر دختری است که از وی میخواهم درباره دغدغههایش بنویسد. متولد ۷۷ است و لیسانس حقوق دارد، مهسا درباره دغدغههایش میگوید: از نظر مالی مشکلی نداریم و به همین دلیل خانواده با کار کردنم مخالفم البته خودم هم دغدغه کار ندارم اما شاید اصلیترین دغدغه این روزهایم ازدواج است.
وی در ادامه مینویسد: هم خودم از ازدواج میترسم و هم خانوادهام به هرکسی اجازه خواستگاری نمیدهند، زیاد شدن طلاق هم خودم و هم خانوادهام را ترسانده است. دروغ نمیگویم دغدغه این روزهایم ازدواج است اما مورد مناسب برای خواستگاری نیامده است.
مهسا از تعصبات خانوادگی گله میکند و مینویسد: من تا این سن اجازه ندارم با دوستانم بیرون بروم، خانوادهام حاضرند ماهانه چندین میلیون خرج من کنند اما حاضر نیستند اجازه بدهند بدون آنها جایی بروم.
کسی من را درک نمیکند
حنانه متولد سال ۸۵ و دانش آموز کلاس نهم است. مادرش برای آناج مینویسد که حنانه در این دو سال بسیار تغییر کرده و دوست دارد شبیه پسرها رفتار کند و حتی شبیه آنها لباس میپوشد.
وقتی از حنانه میخواهم برایم از هدفهایش بنویسد، مینویسد: دوست دارم به کره جنوبی بروم چون عاشق گروه بی تی اس هستم و به همین خاطر خوب درس میخوانم تا بتوانم به کره بروم.
وی درباره حرفهای مادرش مینویسد: من اصلا دوست ندارم پسر باشم بلکه این سبک لباسها را دوست دارم، شما موزیک ویدیوهای بی تی اس را ببینید، من عاشق لباسهای آنها هستم.
حنانه در ادامه مینویسد: اینکه خانوادهام مرا درک کنند و به چیزهایی که دوست دارم احترام بگذارند خواسته زیادی نیست اما پدر و مادرم مرا متهم میکنند که سرکش شدهام و مثل باقی دختران نیستم!
در دوراهی مهاجرت یا خدمت به وطن
الهام دیگر دختری است که برایش مینویستم تا از دغدغههایش بگوید. متولد ۷۳ و پزشک عمومی است و برای تخصص میخواند، الهام مینویسد: این روزها در دو راهی رفتن و یا ماندن ماندهام، اکثر دوستانم یا رفتهاند یا به دنبال رفتن هستند اما اگر همه ما برویم پس چه کسی برای این مملکت کار کند؟
وی در ادامه مینویسد: شرایط سخت شده اما همیشه به این فکر میکنم که همین کشور با همه شرایط سختش برای ما بستری شده تا رشد کنیم و یا آیا این انصاف است که در رزوهای سخت تنهایش بگذاریم؟
تفاوت نسلی و عدم تلاش خانوادهها برای درک دختران
نرگس حکیمیان، کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی در گفتوگو با آناج در خصوص دغدغه دختران میگوید: سختگیری و درک نشدن توسط والدین فقط برای دختران این دهه نیست و بسیاری از ما این موضوع را لمس کردهایم.
وی ادامه میدهد: تفاوت نسلی که بین والدین و فرزندان وجود دارد و عدم تلاش والدین برای درک تفاوتها دلیل اصلی اختلافات در میان خانوادههاست.
این کارشناس روانشناسی تربیتی در خصوص نیاز به استقلال دختران و ارتباط آنها با دوستان و همسالان توضیح میدهد: ارتباط سالم بین نوجوانان و جوانان نیاز اصلی آنهاست و اگر خانوادهها به این موضوع توجه نکنند، این نادیده گرفتن در جای دیگری در رفتار دخترانشان بروز خواهد کرد.
وی با اشاره به بار روانی جامعه که بر دوش دختران گذاشته میشود، میگوید: دختران ما از همان سنین نوجوانی بار روانی سنگینی را تحمل میکنند و از آنها انتظار میرود هم خوب درس بخوانند هم ازدواج موفق داشته باشند و هم فرزندان خوبی تربیت کنند. اگر والدین هم بخواهند بدون همراهی مسائل دیگری را تحمیل کنند، قطعا روان دختران آسیب میبیند.
حکیمیان با اشاره به نگرانی خانوادهها عنوان میکند: بسیاری از خانوادهها نمیخواهند سختگیری داشته باشند اما نبود امنیت در جامعه را دلیلی برای سختگیریهایشان میدانند در حالیکه خانوادهها باید تلاش کنند تا ضمن تامین تامین آزادیهای آنها را هم سرکوب نکنند.
//اناج