گفت و گو با طالبان و ضرورت حفظ بنیانهای سیاسی افغانستان
به گزارش ایرنا، وضعیت افغانستان نشان داده است که ساختار قدرت در این کشور قومی و قبیلهای است و با توجه به قدرت و نفوذ طالبان در میان قوم پشتون و پتانسیل آن در عرصه نظامی و امنیتی، نه تنها برخلاف شعارهای آمریکاییها قابل حذف از صحنه قدرت سیاسی افغانستان نیست؛ بلکه توانمندی و تأثیرگذاری آن به میزانی است که ایالات متحده و سایر کشورها نیز خواهان مذاکره با این گروه جهت اقناع آنها برای مشارکت رسمی در قدرت سیاسی کشور شدهاند.
بنابراین، با توجه به اینکه اکثر کشورهای منطقه مانند پاکستان، چین، روسیه با طالبان مذاکراتی داشتند و حتی کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی که علیرغم نداشتن مرز مشترک با افغانستان، اقدام به مذاکره با این گروه کردند و آمریکاییها نیز چندین سال است که بهدنبال این موضوع هستند؛ چرا جمهوری اسلامی که بیش از ۹۰۰ کیلومتر با افغانستان مرز مشترک داشته و منافع مهمی در این کشور همسایه دارد، با طالبان که تلاش میکند در آینده قدرت افغانستان به طور رسمی نقش ایفا کند، مذاکره نداشته باشد!؟
ایران از گفت و گو و مذاکره با طالبان نگاهی بر تأثیرگذاری بر رویکرد این گروه در قبال شیعیان هزاره و سایر قومیتهای غیرپشتون در افغانستان دارد. جمهوری اسلامی از همان اجلاس بن در سال ۲۰۰۱ م، تاکنون، همواره تأکید داشته است که سایر قومیتهای افغان نیز بایستی نقشی برابر در آینده قدرت سیاسی این کشور ایفا کنند تا صلح و ثبات پایدار در افغانستان برقرار شود.
حضور طالبان در قدرت در صورتی که منجر به برقراری ثبات نسبی و کاهش حملات تروریستی و نظامی در افغانستان شود، میتواند ضریب امنیت در این کشور را تا حدودی بهبود بخشد. با توجه مجاورت جغرافیایی ایران با افغانستان، این موضوع بر مسئله امنیت مرزها، قاچاق مواد مخدر، کاهش مهاجرت، مقابله با خطر داعش و مقابله با هرگونه اشغالگری خارجی و همجواری ایشان با ایران، تأثیر مثبت خواهد داشت.
طالبان شرط مذاکره با آمریکا را خروج نیروهای این کشور از افغانستان به عنوان نیروهای اشغالگر اعلام کرده بودند؛ این مسئله با توجه به دستور ترامپ جهت خروج حدود ۷ هزار سرباز آمریکایی از افغانستان، اگر عملیاتی شود، نوعی پیروزی برای ایران محسوب میشود؛ چنانکه جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده است آمریکا باید از منطقه خارج شود و حل مشکلات منطقه را به کشورهای منطقه واگذار کند.
با عنایت به اینکه در کنار ایران، کشورهایی مانند چین، روسیه و هند نیز تمایل به نتیجه بخش بودن مذاکرات صلح در افغانستان دارند، لذا با حضور طالبان در قدرت، شاید همکاری این کشورها با ایران در قبال افغانستان در آینده ادامه یابد. البته هم ایران و هم روسیه و چین و سایر کشورهای منطقه مخالف نقش غالب طالبان در حاکمیت افغانستان هستند و هیچ بازیگری در منطقه، دولت تحت سلطه طالبان را به نفع افغانستان و امنیت منطقه نمیداند.
یکی از اهداف جمهوری اسلامی از مذاکره با طالبان و انتشار این خبر، یادآوری به سایر کشورهای رقیب و دشمن بود که نباید نقش و جایگاه ایران در معادلات افغانستان نادیده گرفته شود. ایران بر این باور است که مذاکرات آمریکا با طالبان نباید منجر به فروپاشی ساختار حاکمیت فعلی شود. هرچند طالبان به عنوان یک واقعیت ذهنی و عینی جامعه افغانستان، قابل حذف نیستند، اما در عین حال نباید بنیانهای حاکمیتی افغانستان، تماماً تحت سلطه طالبان باشد.
یکی از سناریوهای محتمل درخصوص نتایج مذاکرات ایران و طالبان این است که گفت وگوهای مذکور در نهایت از طریق برگزاری مذاکره بینالافغانی و بدون دخالت تأثیرگذار کشورهای خارجی به برقراری صلح و ثبات نسبی در افغانستان، منجر شود. تهران به هیچ وجه تمایلی به تصاحب تمام قدرت توسط طالبان در افغانستان ندارد و از دولت کابل و روند صلح حمایت میکند. در این شرایط، منافع و اهداف ایران با توجه به برقراری ثبات نسبی در افغانستان، با در نظر گرفتن منافع همه اقوام و مذاهب در این کشور، عدم مداخله آمریکا در تعیین وضعیت آینده کشور، و نمایش نقش و جایگاه ایران در افغانستان تأمین میشود.
با توجه به ویژگی تمامیتخواهی طالبان، و نیز نفوذ سایر کشورها بر آن، چنانچه این گروه تمایلی به تقسیم قدرت با سایر اقوام نداشته باشد، این موضوع برای افغانستان و همسایگانش از جمله ایران چالشزا خواهد بود. نظر به راهبرد آمریکا و عربستان سعودی درخصوص کاهش نفوذ ایران در معادلات منطقهای، و نیز پیشینه روابط عربستان سعودی، پاکستان و امارات متحده عربی با طالبان، میتوان انتظار داشت کشورهای فوق جهت تأثیرگذاری منفی بر روند مذاکرات ایران و طالبان با هدف کاهش نقش و حضور ایران در افغانستان اقداماتی انجام دهند.
استراتژی طالبان در مذاکرات صلح بر خروج نیروهای آمریکایی، تأکید داشت، این استراتژی حتی اگر موجب کاهش نیروهای خارجی در افغانستان شود، فرصتی برای صلح و ثبات در افغانستان است. امضای توافقنامه صلح نشان داد که شکستناپذیری آمریکا که همواره توسط سیاسیون و رسانههای این کشور در سطح جهان همواره مورد تأکید قرار دارد، همانگونه که ایران بارها اثبات کرده است، افسانهای بیش نیست.
راهبرد اصلی طالبان، در حد همین کلیات است که میخواهند یک حکومت اسلامی بر مبنای احکام اسلام داشته باشند، با همسایگان روابط خوبی برقرار کنند و همه اقوام نیز در دولت و حکومت شریک شوند. طالبان میخواهند با ارتباطاتی که برقرار کرده اند، حساسیت همسایهها را به حداقل برسانند تا بار دیگر ائتلافی علیه آنها ایجاد نشود. با توجه به تجربه تاریخی و بازگشت طالبان از منش فکری سابق خود، پیش بینی میشود، این گروه در نهایت در تقابل با ایران قرار نخواهد گرفت.
از هر زاویهای به مذاکرات صلح بنگریم، تغییر حکومت و روی کار آمدن طالبان، هم فرصت است و هم تهدید. تهدید آن، ویژگی تمامیتخواهی طالبان است که به لحاظ تاریخی، قدرت و حاکمیت را در سرتاسر افغانستان متعلق به خود میدانند. مطمئناً در آینده حکومت طالبان مبتنی بر قانون نخواهد بود، بلکه به نظر میرسد یک حکومت قبیلهای شکل خواهد گرفت. در تاریخ تحولات افغانستان مهمترین دلیل بحرانها، رقابتهای درون قومی پشتونها بوده است. الان هم دولت افغانستان، دستِ پشتونِ غلزایی است و در کنار آنها درانیها هم هستند. اشرف غنی غلزایی است. در دولت آینده طالبان، طوایف و اقوام بیشتر به صورت اسمی نقش و جایگاه خواهند داشت.
طالبان به دلیل تفکرات تمامیت خواهانه خود در حوزه اعتقادی و سیاسی میتواند برای جامعه اهل سنت ایران در شرق کشور مشکلزا باشد. چون این گروه در زمین کشورهایی مانند پاکستان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و آمریکا بازی میکند، میتواند با کمک و هدایت آنها برای منافع و امنیت ملی ایران مشکل ایجاد کند. اما فرصت حضور طالبان در قدرت، تأکیدی است که بر خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان دارند.
در واقع معنای پنهان تأکید طالبان بر خروج کامل نیروهای خارجی این است که بتوانند در مذاکره با دولت و نیروهای سیاسی افغانستان دست برتر را داشته باشند و حتی با تهدیدهای احتمالی نیروهای سیاسی افغانستان بتوانند سهم بیشتری از قدرت را نصیب خود کنند. به نظر میرسد این استراتژی برای ایران، تحدید منافع آمریکا و ناتو و ممانعت از ناامن کردن مرزهای ایران و مقابله با گروههای تروریستی تکفیری القاعده و داعش در افغانستان است. که مهمترین این فرصتها خلل در نقشه فدرالی کردن افغانستان توسط آمریکاست. آمریکایی با هدف چهارپاره کردن افغانستان تحت عناوین پشتونستان، ازبکستان، تاجیکستان و هزارستان به قصد تجزیه افغانستان آمدهاند. اما روحیه تمامیت خواهی طالبان، که جز به کل سرزمین پهناور افغانستان راضی نخواهد شد، مانع از تجزیه افغانستان میشود.
کارشناس مسائل افغانستان
///ایرنا