گفتگو با نویسنده وپژوهشگرجناب آقای رضا بالابیک نژاددرباره کشف سندی ارزشمنددرخصوص ترور شهید. شیخ محمد خیابانی
🔹جناب آقای رضا بالابیک نژاد، از نویسندگان شاخص حوزه تاریخ معاصر آذربایجان می باشند که تا کنون چند جلد کتاب و مقالات تخصصی متعدد، در خصوص تاریخ این خطه، از سوی ایشان تدوین و منتشر گردیده است. اخیرا با خبر شدیم ایشان به سند تاریخی بسیار مهم و ارزشمندی در خصوص ترور و شهادت شیخ محمد خیابانی (از مبارزین دوره مشروطه و رهبر نهضت آزادیستان در آذربایجان) دست یافته است، از این رو سعی کردیم به مناسبت سالگرد شیخ خیابانی در این خصوص، مصاحبه ای حضوری را با ایشان ترتیب دهیم.
جناب آقای بالابیک نژاد از اینکه می دانیم به دلیل مشغله کاری فرصت مصاحبه نداشتید ولی با این حال وقت ارزشمندتان را در اختیار ما قرار دادید از جنابعالی نهایت تشکر و قدردانی را داریم. ممنون می شوم در خصوص کشف این سند ارزشمند، توضیحاتی را خدمت خوانندگان عزیز بفرمایید. البته اجازه بدهید در ابتدا سوالاتم را از اینجا آغاز کنم، شیخ محمد خیابانی که بود؟ ممنون می شوم توضیحاتی را در این خصوص به خوانندگان عزیز بفرمایید.
با عرض سلام خدمت شما و خوانندگان محترم، خدمتتان عرض کنم، محمد، فرزند حاج عبدالحمید در سال 1297 هجری قمری در قریه خامنه از توابع شهرستان شبستر دیده به جهان گشود. وی در کودکی و نوجوانی تحصیلات مقدماتی را به پایان رساند و سپس شغل پدر را که تجارت بود برای خود برگزید. محمد خیابانی به دلیل علاقه وافر به علوم دینی بعد از مدتی تجارت را رها کرد و در تبریز به تحصیل علوم دینی پرداخت و پس از کسب علم در محضر علمای وقت در نهایت به سلک روحانیت در آمد. وی بعد از گذراندن دوره های عالی در حوزه علوم دینی رفته رفته به مقام بلند علمی رسید. وی همواره در دوران تحصیل نیز به تدریس برخی دروس حوزوی به طلاب جوان می پرداخت. شیخ محمد به دلیل سکونت در محله خیابان تبریز به شیخ محمد خیابانی مشهور گردید. وی امامت جماعت مسجد کریمخان و هر از گاهی مسجد جامع تبریز را نیز بر عهده داشت. بعد از پیروزی انقلاب مشروطه در ایران و تاسیس انجمن ایالتی آذربایجان (که نقش مهمی در تداوم مشروطیت و تدوین متمم قانون اساسی داشت) به عضویت آن در آمد و از اعضای برجسته انجمن شد. وی در جریان محاصره تبریز به صورت مسلح همپای مردم در سنگر ها به مقاومت می پرداخت و در کنار آن با سخنرانی و پند های حکیمانه، آنها را به دفاع از شهر تشویق می نمود. به دلیل از جان گذشتگی های خیابانی بعد از شکست محمد علی شاه به نمایندگی دوره دوم مجلس شورای ملی برگزیده شد. وی در مجلس همواره حامی مردم ایران بود و از نمایندگان شاخص مجلس شورای ملی به حساب می آمد. از اقدامات مهم خیابانی در مجلس، می توان به اعتراض شجاعانه علیه اولتیماتوم استعمارگرانه روسیه تزاری در ایران اشاره کرد. بعد از انحلال مجلس دوم به دستور ناصرالملک، خیابانی بعد از مدتی سکونت در شهرهای مختلف ایران، راهی کشورهای همجوار می شود و در نهایت به تبریز مراجعت می کند. بعد از کنار گذاشتن صمد خان شجاع الدوله و بازگشت آزادی نسبی به آذربایجان وی با دعوت یاران دموکرات و آزادیخواهان کمیته ایالتی حزب دموکرات را تشکیل می دهد. و سپس مبادرت به تاسیس روزنامه ای به نام تجدد می کند. در این روزنامه مقالات متعددی از مرحوم خیابانی در خصوص آزادی و اجرای اصول و قوانین مشروطیت منتشر شده است. خیابانی که به رهبری فرقه دموکرات آذربایجان برگزیده شده بود، در این دوره به اصلاحات اساسی در آذربایجان دست زد. که برای نمونه می توان به مبارزه با محتکران، تاسیس دارالجزه و دارالمساکین، تاسیس مدارس، ایجاد نظمیه و ژاندارمری به سبک جدید و … اشاره کرد. در پی قرارداد ننگین 1919 میلادی که بین دولت ایران و انگلیس امضا شد، خیابانی و همفکرانش علیه این قرارداد به مخالفت پرداختند ، حتی سفری نیز به تهران کرد و در این خصوص با برخی رجال به گفتگو پرداخت. وثوق الدوله که شخصیت خیابانی را خوب می شناخت برای جلوگیری از اقدامات وی مبلغ، هنگفتی از سوی وثوق الدوله به عنوان رشوه حق السکوت پشنهاد شد که با مخالفت خیابانی همراه بود. وی که از رجال تهران نتیجه ای نگرفت، مجددا به تبریز مراجعت و مجلس محلی ایجاد کرد و رفته رفته اعتراض خیابانی بر علیه ضلم و جور و استبداد حاکم بر ایران شدت گرفت. در پی این اعتراضات کم کم اداره شهر تبریز به دست آزادیخواهان طرفدار خیابانی درآمد ، کلیه عوامل دولتی طرفدار وثوق الدوله از شهر اخراج شدند و شهر به دست طرفداران شیخ محمد خیابانی افتاد . وی در ابتدا مبادرت به ایجاد هیئت مدیره ای برای برای اداره اجتماع کرد. هدف خیابانی و همفکرانش از این قیام و تشکیل هیئت مدیره ایجاد نظم، آسایش و آرامش عمومی و احیای اصول و قوانین مشروطیت در آذربایجان بود.
قیام مردم آزادیخواه تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی بیش از پنج ماه ادامه داشت. شیخ در این مدت علاوه بر رهبری به سخنرانی در حیات ساختمان تجدد می پرداخت و سعی در بالا بردن سطح فکری ، فرهنگی و سیاسی جامعه داشت. نطق های وی در روزنامه تجدد چاپ و منتشر می شد و سندی است در خصوص این ادعا. در نهایت نخست وزیر وقت تصمیم گرفت با نیرنگ، مخبرالسلطنه را که چهره ملی و دموکرات داشت را در مقام والی به تبریز اعزام کند و حکومت آذربایجان را به وی بسپارد. مخبرالسلطنه با نقاب دوست به آذربایجان آمد و حتی با سران قیام دیدارهایی نیز داشت. وی که متوجه شده بود امکان تغییر اوضاع به واسطه مذاکره امکان پذیر نیست تصمیم گرفت برای شکست قیام با قنسولگری های دول و ریاست قزاق خانه در خفا جلساتی را برگزار و نقشه سرنگونی قیام را طرح ریزی کند.
نهایتا در ذی الحجه سال 1338 هجری قمری و به عبارتی 21 شهریور 1299 شمسی به دلیل کمبود نیروهای خیابانی و با اقدامات قزاق ها ، در نهایت قیام شکست خورد. نیروهای قزاق به ادارات ریختند و کنترل آن را بدست گرفتند و خانه شیخ محمد خیابانی را به محاصره خود درآوردند. خیابانی که متوجه کودتای نیروهای قزاق بر علیه نهضت وی شده بود، از راه پشت بام به خانه شیخ حسنعلی میانجی پناه برد و در زیر زمین خانه مخفی شد. فردای آن روز مخفی گاه وی را قزاق ها پیدا کردند و در نهایت با تیر اندازی به سوی شیخ، وی را به شهادت رساندند. لازم به توضیح است در این جریان تعدادی از یاران شیخ نیز کشته و دستگیر شدند و خانه آنان توسط نیروهای قزاق غارت شد.
برخی با اشاره به تغییر نام ایالت آذربایجان به آزادیستان توسط خیابانی، معتقدند که خیابانی قصد جدایی طلبی از ایران را داشت، ممنون می شوم نظر خودتان را در این خصوص بیان بفرمایید.
در خصوص این مسئله خدمتتان عرض کنم که این مطلب را مخالفان شیخ محمد خیابانی در کتب و جراید آن دوره نوشته بودند و با این کار سعی در تخریب چهره شیخ محمد خیابانی و همفکرانش داشتند. اعضای حزب دموکرات بارها مدعی این مسئله شده بودند که آذربايجان جزء لا ينفك ایران است و نیت آنها از تغییر نام ایالت از آذربایجان به آزادیستان به دلیل افکار آزادیخواهانه خیابانی و همفکرانش بوده، در صورتی که اگر نیت جدایی طلبی داشتند چرا به مرزکشی با ایران نپرداختند؟! آنها استقلال و تمامیت ارضی ایران را به رسمیت می شناختند، فقط هدف آنها سر و سامان دادن به اوضاع آشفته آذربایجان، قطع دست استعمارگران، ترویج افکار آزادیخواهانه، اصلاح اوضاع ایالت، احیا و اجرای اصول و قانون اساسی مشروطیت و به نوعی انقلاب فرهنگی برای اعتلای فکری جامعه در ایران بود.
علت شکست قیام خیابانی را در چه می دانید؟
البته علل بسیاری در این زمینه وجود داشته که اگر بخواهیم به آنها به تفکیک سخن بگویم سخن به درازا خواهید کشید ولی در کل به چند عامل اصلی از جمله، خیانت برخی مرتجعین، کمبود نیروهای مقاومت و سلاح کافی، نبود حمایت واقعی از سوی دیگر ایالات و … می توان اشاره کرد.
ممنون می شوم در خصوص سند تاریخی که اخیرا کشف کردین برایمان توضیح بدهید.
خواهش می کنم، عرضم به حضور به مناسبت سالگرد شهادت شیخ محمد خیابانی، به فرموده استاد بزرگوارم، جناب آقای رضا همراز، قرار بود مطالبی در خصوص شیخ شهید در قالب مقاله تدوین گردد، منتها برای اضافه کردن مطالب جدید لازم بود به آرشیو شخصی رجوع کنم. گفتنی است، مدتی بود تعدادی اسناد قاجاری را با مجموعه داران شهیر آذربایجان، آقایان وحید و فرشاد فائزی مبادله کرده بودم، از این رو، اوراق مذکور را که تاریخ نگارششان به نوعی به آن دوره مرتبط بود، مطالعه نموده و در نهایت به سندی برخوردم که می توان گفت مهم ترین سند در خصوص شهادت شیخ محمد خیابانی است. این نامه قاجاری که توسط یکی از صاحب منصبان نظمیه تبریز نوشته شده است، در آن به تشریح ابعاد و جزئیات عملیات ترور پرداخته است.
من كشف اين سند تاریخی را مديون استاد بزرگوارم جناب آقای رضا همراز و آقایان وحید و فرشاد فائزی هستم و دستهای این بزرگواران را به گرمی می فشارم، امید است آفتابی شدن این سند مهم تاریخی، مورد توجه و استفاده علاقمندان و تاریخ پژوهان عزیز قرار گیرد.
در خصوص علت فوت شیخ محمد خیابانی، دو نظریه وجود دارد، طرفداران شیخ مدعی هستند آن بزرگوار به شهادت رسیده و مخالفان شیخ مدعی هستند که وی انتحار کرده است! حتی در ویکی پدیا نیز به علت ابهام در علت فوت شیخ ، چنین نوشته شده است:« محمد خیابانی نیز در خانه یکی از دوستانش کشته شد و یا خودکشی کرد.»
این سند تاریخی مربوط به اسناد ماژور حسن خان ملک زاده ، رئیس ژاندارمری ساوجبلاغ مکری و از عوامل کودتای لاهوتی می باشد که در سال 1300 شمسی تدوین گشته و احتمالا به خط خود ایشان باشد و چون نمونه دست نوشته ای از ایشان در اختیار نداریم، به طور قطع نمی توانم بگویم که نامه به خط ایشان هست و یا همکاران ایشان، ولی با توجه به تاریخ نگارش، مستندات وی ، اشاره به جزئیات ترور و شهادت شیخ محمد خیابانی می توان یقین حاصل نمود که این نامه در عین سادگی بسیار ارزشمند بوده و یکی از ابهامات تاریخ معاصر ایران را در خصوص نحوه به شهادت رسیدن شیخ شهید برطرف می کند.
از این رو به دلیل اینکه محتوای اسناد تاریخی بسیار مهم می باشد بنده نامه را قبلا بازخوانی نمودم و متن آن را در اختیار شما قرار میدهم و ممنون میشم در ارائه گزارش این قسمت را دقیقا از روی سند تایپ نمایید تا خدای نکرده کلمه ای از قلم نیفتد.
جناب بالابیک نژاد از لطف شما بسیار متشکرم، آیا در خصوص شیخ محمد خیابانی به غیر از این سند تاریخی به مطالب جدید یا اسناد دیگری نیز دست یافته اید ؟
خیر تا این لحظه که با شما در حال گفتگو هستم سند تاریخی نویافته دیگری در خصوص شیخ محمد خیابانی پیدا نکردم، ولی اخیرا دیداری داشتم با بزرگ فامیل، جناب آقای سید علی ترابی شهیدی، از احفاد میر تراب قصیری سرخابی (از چهره های شاخص دوره مشروطه که در جریان مشروطه به شهادت رسیدند). جناب ترابی شهیدی بسیار اهل مطالعه هستند و بیش از سه هزار جلد کتاب در آرشیو اختصاصی خودشان دارند که همگی را تک به تک مطالعه کرده اند.. بنده که به دیدار ایشان رفته بودم در خصوص کشف این سند مهم تاریخی توضیحاتی به ایشان دادم، در مقابل ایشان هم مطالبی را که در خصوص شیخ محمد خیابانی دیده و شنیده بودند را شرح دادند، به دلیل اهمیت موضوع عین گفته های ایشان را خدمتتان عرض می کنم:
یک نفر از اهالی محله مارالان تبریز، که خود در روز حادثه شاهد ماجرا بوده ، این خاطره را به ایشان تعریف کرده است :
روز حادثه حوالی ظهر در حیاط خانه نشسته بودیم که دیدیم دیوار حیاط را چند نفر قزاق تخریب کرده و وارد حیاط خانه شدند، از دیوار حیاط خانه ما نیز به خانه دیگری تونل زدند تا اینکه مخفیگاه شیخ محمد خیابانی را به محاصره درآوردند. بعد از مدتی صدای شلیک چند تیر شنیده شد، و وقتی ما به محل تیرانداری رفتیم، دیدم که جسد شیخ محمد خیابانی غرق در خون بر روی پله های خروجی زیر زمین افتاده است. علی الظاهر در حین خروج از مخفیگاه که زیر زمین خانه بود ، در اثر تیر اندازی قزاق ها به شهادت رسیده بود ، سپس جسدش را برداشتند و بردند…
و روایت دیگر مربوط به خاطره خودشان است:
قبر شیخ محمد خیابانی در گوشه حیاط مدرسه ثقه الاسلام، در مجاورت حیاط بقعه سید حمزه قرار داشت. در دوره حکومت ملی آذربایجان، سنگ یادبودی به صورت مناره چهار ضلعی و با ارتفاع حدود دو متربر روی آن ساخته شد، و به هر چهار طرف آن، تصویر شیخ محمد خیابانی را بر روی سنگ نصب کرده بودند، بعد از خروج قوای پیشه وری از ایران و تصرف شهر تبریز توسط نیروهای مرکز، قوا وارد محوطه مدرسه شده ، به تصاویر الصاقی شیخ محمد خیابانی بر روی سنگ یادبود بود شلیک کردند. بعدها به هنگام ساخت بنای یادبود مقبره الشعرا این سنگ یادبود تخریب شد.
با تشکر از توضیحات مفید حضرتعالی، ممنون می شوم چند کتاب مربوط به تاریخ زندگی شیخ محمد خیابانی را برای خوانندگان عزیز معرفی بفرمایید.
در خصوص شیخ محمد خیابانی کتابهای بسیاری تاکنون چاپ و منتشر گردیده، البته فهرست کامل آن به قلم استاد ارجمندم جناب آقای رضا همراز، در شماره 18 مجله غروب ( پائیز 1399 ) چاپ و منتشر شده است. ولی اگر بخواهم چند کتاب را که بیشتر مورد استناد پژوهشگران قرار می گیرد، خدمتتان عرض کنم، می توان به کتاب های شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی به قلم چند نفر از دوستان و آشنایان او چاپ 1304 (فایل آن به صورت اسکن شده در اینترنت قابل دسترسی است و امکان دانلود رایگان را دارد.)
دومین کتاب: قیام شیخ محمد خیابانی، تالیف علی آذری، چاپ بنگاه مطبوعاتی صفیعلیشاه
و سومین کتاب جنبش آزادیستان شیخ محمد خیابانی، تالیف عبدالحسین ناهیدی آذر می باشد.
جناب آقای بالابیک نژاد عزیز، این که لطف کردین و وقت ارزشمندتان را برای تهیه این مصاحبه در اختیارمان قرار دادید کمال تشکر و قدردانی را داریم و امیدوارم هر چه زودتر شاهد انتشار دیگر آثارتان باشیم.
با تشکر از شما و عوامل محترم خبرگزاری، امیدوارم توضیحات مختصر بنده برای شما و خوانندگان عزیز مفید واقع شده باشد، سپاس فراوان
و اما متن بازخوانی شده سند تاریخی، که توسط جناب آقای رضا بالابیک نژاد در اختیارمان قرار گرفت و با اجازه ایشان آن را منتشر می نماییم.
«22 شهریور
مقام عالی محترم ریاست کل اداره جلیله نظمیه و تشکیلات آذربایجان دامت تعالی
این بنده مدت سه سال قبل از استیلای روس ها و مدت پنج سال از حین شروع به تشکیلات رسمی در اداره جلیله نظمیه تبریز مشغول خدمت بوده و در موقع خدمت، آنی از وظایف مقررات اداری غفلت ننموده و همه اوقات بی طرفانه و با صداقت خدمات مرجوعه [را] انجام داده، اخیراً در تاریخ 24 برج دلو 1300 بدون محاکمه و تقصیر وارده، رئیس وقت بنده [را] از خدمت منفصل نموده، به طوریکه مرحما در به عرایض سابق بنده مراجعه فرمایید، شرح این مسئله را توجه فرمایید، با امیدواری کیفیت انفصال را شرح داده، آن ریاست پناهی در تبریز به بی غرضی و بی طرفی معروف بوده بنائا تقاضا دارم از روی رافت توجهی به سابقه خدمت فدوی فرموده بطوریکه عدم تقصیر بنده آشکاراست هرگاه شغلی هم مرجوع نفرمائید، تصدیقی راجع به سابقه خدمت و بودن در جزو منتظرین خدمت مرقوم فرمائید که در موقع یکی از ادارات بخدمت مشغول باشم.
تصدقت شوم
دستخط مبارک توسط آقای شمس الهدائی زیارت گردید و از سلامتی وجود مقدس عالی شما کمال تشکر را دارم و در عریضه سابق هم از پیش آمدها اشاره گردیده بود و این است که عین اتفاقات تبریز را بدون تغییر، تبدیل، متصلاً عرض می شود.
بعد از دو سه روز ورود آقای حاج مخبر السلطنه به شهر تبریز چند مرتبه توسط اشخاصیکه در فرقه مقام ریاست داشتند، ظاهراً راجع به جریان امورمتحد القول با فرقه بودند بنا بردرخواست آقای حاج مخبرالسلطنه، بعد از ملاقات، اجزائیات اداره جات و اداره حکومتی را پیشنهاد کرده که به دست ریاست واگذار شده باشد. این مسئله در میان روسای فرقه بعد از طرح مذاکره، خاتمه نیافته و ضمناً هیچ در ظاهر جواب نداده و علاوه اظهار گردید، چون کرات بطهران مخابره گردیده که شهر تبریز فعلاً اقتضا ندارد قبول مامورین طهران را نیز نماید – لهذا از این مسئله چند روزی گذشت ولکن ریاست شخصاً با دستیاری بعضی اهالی و بلکه باطلاع بعضی از روسای فرقه داخل عملیات گردید ولی ظاهراً چنین وا نمود که من خواهم رفت و از این طرف با قونسولهای دول و بعضی روسای روحانیون ملاقات به عنوان دید و بازدید می نمود تا اینکه رفته رفته اشخاصیکه در فرقه مشغول ظاهرسازی و قرض دادن برای آتیه خودشان بنظر کوته بینی و پیشرفت کار خودشان در ضمن روساء حساب می شد، خلته انداخته و درست به باطن آنها دست برده ملاحظه کردند دیدند، که غیر دو سه نفر، احوال روحیه فرقه و روسای عاملین قیام پریشان و هم گسیخته ، متجانس نبوده، سهل است ضدیت هم معلوم می شود. بعد از گفتگوی و ساخت پاخت کردن و لهذا بعد از اینکه معلوم و محقق نمود که در میان خودشان نفاق موجود، و ضدیت برپا، چیزی نمانده که پرده از روی کار برداشته شود و عداوت با همدیگر ظاهر بشود، بنائا از موضع افکار عمومی انتقاد کامل نموده و در این بین چند مرتبه به قزاقخانه تشریف بردند و با بعضی از روسای مزبور و روسای جزو اداره نظمیه و اداره ژاندارمری عموما در فوق محرمانه گفتگو نموده ساخت و پاخت کرده، قبول گرفته و دادند، تا اینکه تاریخ در بیست و هشتم شهر ذی حجه الحرام تقریباً یک ساعت به غروب مانده بیست نفر قزاق سواره با یک صاحب منصب از طرف قزاقخانه به طرف منزل ریاست رفتند. به فاصله نیم ساعت خود ریاست با یک صاحب منصب در فایطون نشسته با عده مزبور به طرف قزاقخانه رفتند. از قرار معلوم گویا در همان شب در قزاقخانه عموم قونسول های دول و چند نفر از تجاریکه از وکالت دارالشوراء محروم مانده بودند، مهمان بودند و تا سحر در آنجا مانده و آنشب بطور مخفی و با دستیاری بعضی از اشخاص فوق که از داخل و عملیات فرقه کاملاً مسبوق بودند داخل اقدامات گردیده و یک دو ساعت از شب رفته از قزاق ها به قدر چهل نفر تغییر لباس شده در محل عبور و جلو خانه آقای مرحوم خیابانی که اصطلخ بیخ چاه است پنهان شده و دیوار بیخ چاه را که روبروی دربند و خانه آن مرحوم است برای سنگر سوراخ کرده حاضر شده اند، تا اینکه تقریبا سه ساعت از شب رفته مرحوم خیابانی با چند نفر آمده، داخل خانه شده و همراهانش مراجعت کرده، بعد چهار ساعت از شب رفته قزاقها بنا به دستور، به کوچه های مختلف و اطراف عالی قاپو در بالای بام مغازه ها و درب خیابان رفته به طوریکه از طرف اطراف عالی قاپو را گرفته و گذشته از این، در سر راه های بعضی کوچه ها، بالای بام ها که طرف ملاحظه بود، قزاق رفته و عده هم بطرف ارک دولتی و ارمنستان که یک محله است در بعضی نقاط مختلف متفرق شده و مانده اند. بعد از این اقدامات تقریبا دو ساعت به صبح مانده، عده یکصد و پنجاه نفری از طرف قزاقخانه دسته دسته که محل مرور و عبور ایشان از جلوی کمیسری محله نوبر بود و رئیس کمیسر آقای نوراله خان یکانی بود – گذشته تا اینکه در موقع روشنائی هوا در ساعت معینه بدون اینکه کسی مطلع باشد و یا یک تیری خالی کند تا درب اداره نظمیه و عالی قاپو می آیند- و این مسئله را باید
معلوم و خاطرنشان کنیم که تا جلو عالی قاپو در جزو ناحیه کمیسری نوبر است که تا آنجا یک نفر از پست ها و غیره مانع از این قضیه نشده، سهل است که اطلاع نداده اند – و حالیه رئیس کمیسری نوبر که آقای نوراله خان است – در نظمیه به درجه رئیس پلیس ازین مرتبه رسیده – بالاخره وقت روشنائی هوا در حالتیکه خانه آقای خیابانی مرحوم با تغییر لباس و فورم قزاق ها محاصره گردید و در سر خانه و اشخاصیکه طرف ملاحظه بودند قزاق گذاشته اند، غفلتا داخل عالی قاپو و نظمیه می شوند بدون اینکه از طرف اداره نظمیه یک تیر خالی بشود نظمیه را می گیرند – در عالی قاپو عده ژاندارم بوده آنها هم به هیچ وجه داخل عملیات نشده، سهل است. از قرار معلوم گویا آن وقت، آن عده هم با تمام عده خودشان که شش ساعت از شب گذشته این عده با هویت اداره ژاندارمری در تحت ریاست میرحسینخان بطرف باسمنج بدون اطلاع شیخ مرحوم رهسپار شده بودند- در عالی قاپو مانعی نمانده بود، مگر عده قلیلی که حکایت از بیست نفر گارد ملی جدید که آنها را هم در خواب گرفتار قزاق ها شده بدون هیچ مانعی همه جاهای قابل اهمیت را قزاق ها اشغال کرده و اشخاصیکه در اداره نظمیه بودند تماماً فراری، غیر از چند نفریکه سابقا دست گیر این مسئله بودند – بعد از این قضیه قزاق ها مشغول تیراندازی در کلیه نقاطیکه قبلاً یا اخیراً گرفته بودند شدند و به فوریت در طلوع آفتاب، خود ریاست با عده کم وارد عالی قاپو می شود و دو ساعت به ظهر مانده تمام عده قزاق در شهر مشغول غارت خانه ها می شوند، صاحب خانه خواه از فرقه و یا بیطرف که سابقاً با بعضی از قزاق ها طرف بودند – تا اینکه شبانه روز در همه محلهای تبریز غارت برپا بوده از قرار معلوم خانه هایی که تماماً غارت شده سیصد و پنجاه خانه – و خانه هایی که نصف غارت شده داخل این حساب نیست فردای روز 29 ذی حجه الحرام که این قضیه رخ داده بود، از قرار تحقیق قزاق ها یک نفر حمامی را که در نزد خانه شیخ مرحوم ساکن می باشد گرفته به قزاقخانه می برند و در آنجا بعد از تحدید، جای شیخ مرحوم را سوراق گرفته، سه نفر قزاق که یکی از آن ها در لباس غیر رسمی از مامورین شبانه بودند به خانه حاجی شیخ حسن میانجی رفته شیخ مرحوم را در آنجا پیدا کرده و این مسئله درست محقق نشده که آن مرحوم خودش را انتحار کرده یا نه، ولی از چهار پنج جای بدن شیخ مرحوم تیر زده بودند ولی صدای گلوله ها که در آن موقع شنیده شد، فقط صدای گلوله های قزاق ها بود که بر تن آن مرحوم زده بودند و جنازه را بعد لخت کردن که غیر از پیراهن و زیر جامه بروی نردبان بسته به اداره نظمیه بردند و از آنجا به حکم ریاست بردند در سید حمزه دفن نمایند ولی در عرض راه باغوای چند نفر از مستبدین آنچه بی حرمتی و حتک احترام بود نسبت به جنازه باقی نگذاشتند. حالا از آن روز تا حال اداره نظمیه در تحت اشغال ظفر الدوله برادرزاده شجاع الدوله است. که داوطلب این اقدامات در قزاقخانه شده بود و خود اداره در حال حرج مرج و اداره جات به کلی بلاتکلیف و اهالی به طور زمان شجاع الدوله در تحت فشار هستند- و از قرار معلوم آقای حاج مخبرالسلطنه، یک درس از شجاع الدوله در خصوص اضمحلال آزادیخواهان و باغوای اطراف تهی سنن خود گرفته است، به علت اینکه سه چهار مرتبه بعد از این قضیه و قتل شیخ مرحوم اعلان عفو عمومی انتشار دادند – و به فاصله دو سه روز، در روز نهم محرم اشخاصیکه یقیناً قابل توجیه بودند گرفتار و همه را تبعید کردند و کسانیکه از محل پنهانی ظاهر نشده اند سخت تر در تحت تعقیب هستند – و حالا خاطرنشان می نماید روسا و غیره اداره جات شهر تبریز از اشخاصیکه بد سابقه و تنفر عمومی می باشند در سر میزها مشغول رتق و فتق می باشند – عموماً تکلیف معلوم نیست و آنچه بنده پیش بینی می کنم و بدون غرض، عرض می دارم جهت تامین آتیه خیلی بهتر است که هیئت محترم دولت، جبران خانه های غارت شده را بنماید و اشخاصیکه چندین نفر بدون غرض در اداره جات مشغول خدمت بودند و آنها را بدون جهت و ایراد قانونی اخراج کرده اند به جای خودشان برقرار فرماید و البته خدمات و بی غرضی بنده به حضور مبارک معلوم خواهد شد.»
با تشکر از خوانندگان عزیز و گرامی گفتگو
ناصر غلامی هوجقان