البته یک نگاهی هم بود که میگفتم اگر وظیفه ماست و ضرورتی دارد در این انتخابات شرکت میکنم اما از طرف دیگر دوست داشتم در جایی باشم که هم تاثیر مثبت خودم بگیرم و هم تاثیر مثبت بگذارم و جایی که مشکلات و آلودگی وجود دارد نباشم. زمان گذشت و در این دوره گروههای مختلفی از جمله مردم، نخبگان، رزمندگان و گروه های سیاسی به سراغ من آمدند و توجیه کردند که نیاز است که در انتخابات وارد شویم و من هم به صورت اجمالی از مسائل مشکلات خبر داشتم. از طرف دیگر میدیدم که انسانهایی که دلسوز و بی حاشیه و بدون داشتن منافع هستند اصرار به حضور ما در این عرصه دارند اما باز هم از درون آن علاقه مندی را نداشتم به همین دلیل هم در ایام انتخابات کمی سستی کردم.
من آدم وسواسی نیستم اما میگفتم اگر تکلیف است این کار را انجام بدهم و اگر نه وارد این عرصه نشوم اما نهایتا استدلالهای آنها چربید و البته خودم هم مسائلی را می دیدم؛ وقتی که وارد این عرصه شدم فهمیدم که یک نفر حتی اگر کاری نکند و فقط در آن مقامی که هست آدم درست و پاکی باشد و به دنبال منافع خودش نباشد باز هم خوب است چه برسد به اینکه ما تلاش می کنیم که بیشتر کار و خدمت کنیم. ایده آل ما این است مشکلات زیادی مثل حاشیه نشینی، بافت فرسوده و حمل و نقل عمومی را حل کنیم اما از طرف دیگر میبینی همینکه کسی در جایگاهی که دارد پاکدست باشد، همینکه کار ارباب رجوع را بدون توقع و دخالت منافع انجام دهد و به آلودگیهایی که میبینیم دچار نشود، کار بزرگی است هرچند من به کارهای ایجابی هم معتقدم.
آناج: چه شد که آقای احمدی در سال اول نایب رئیس شورا شد؟
احمدی: برخی دوستان و عزیزان در داخل و خارج از شورا معتقد بودند که من باید رئیس شوم اما من اصلا اینگونه فکر نمیکردم همانگونه که به هیچ موضوعی اینگونه فکر نمیکنم و در قبول پستها خیلی داوطلب نیستم. برعکس کسانی که علاقه مند به خدمت در پست ریاست بودند من به این کار علاقه نداشتم اما دوستان معتقد به ریاست من بودند و همین موضوع هم باعث شده بود کسانیکه به دنبال ریاست شورا بودند با من روابطشان شکرآب شود. البته کسانی که به ریاست و خدمت هم علاقه مند بودند، بعدا دیدند که من علاقه ای به ریاست ندارم و هیچ توافقی هم برای هیچ کاری انجام ندادم.
بالاخره بعد از کش و قوسهای فراوان و نایب رئیس شدم؛ البته شاید هم برنامه ریزی دیگران این بود که من نایب رئیس شوم زیرا اگر رئیس نخواهد دست نائب رئیس را باز بگذارد؛ نایبرئیس یعنی خنثی! خودِ من این نگرش را داشتم که به سمت همگرایی و وحدت حرکت کنیم و هرجایی لازم باشد، من آنجا خدمت کنم. نگرش من این است که حتی اگر جایی کفش جفت کنم و این کار باعث همگرایی به نفع شهر شود این کار را انجام میدهم و به آن هم بیشتر افتخار میکنم اما متاسفانه دیدم که این روحیات من در طرف مقابل به مانند اصحاب کهف که در دوران انقلاب ماندهاند، تعبیر میشود و گاه حتی خودم را هم به شک می اندازد که نکند آنهایی که بده بستان می کنند و در پشت سر با این حرف میزنند و با آن توافق میکنند که فلانی در هیئت رئیسه باشد یا در کمیسیون باشد یا نباشد کار درستی میکنند و من کار اشتباهی میکنم؟
خبرنگار : در انتخاب شهردار دوم چه موضعی داشتید؟
احمدی: من با آقای هوشیار قبل از موضوع انتخاب شهردار هم دیداری داشتم و نظرات متناقضی هم درباره این عزیز بود من به این جمع بندی نمیرسیدم که ایشان شهردار تبریز شوند هرچند اگر رای گیر بین آقای سلیمانی و ایشان بود من با توجه به تخصص ایشان به آقای هوشیار رأی میدادم اما در کل به جمع بندی نرسیده بودم و یکی از دلایل آن هم به دلیل مسائلی بود که علیه ایشان مطرح میشد هرچند من روی آن مسائل هم چندان حساب زیادی باز نکرده بودم چون برخی پروایی در حرف زدن علیه دیگران نداشتند. از طرف دیگر ما کسی را در تهران به عنوان یک آذربایجانی داشتیم که شهردار بود و میگفتم که قحط الرجال نیست که ایشان را از تهران برگردانیم.
من در کل با توجه به ایده آل هایی که داشتم کسی را مدنظر نداشتم و از طرف دیگر هم میدیدم طیفی که آقای هوشیار را میخواهد بر سر کار بیاورد در میان خودشان هم به اجماع نرسیدند و از بین ۹ نفر دو نفر به آقای هوشیار رای دادند. جالب است که همان کسانی که پشت سر آقای هوشیار حرف زده بودند به آقای هوشیار رای دادند! کسی مثل آقای دبیری که مخالف آقای هوشیار بود اما یک کلمه هم به من حرفی نزده بود اما کسی که تا دیروز پشت سر آقای هوشیار حرف میزد به ایشان رای داد و من از این تعجب میکردم که چه اتفاقی رخ داده است؟ از سوی دیگر هم بر سر آقای هوشیار وفاقی نبود و ما ترجیح می دادیم کسی شهردار شود که حداقل ۱۰ را از ۱۳ راه را بتواند کسب کند.
در آن مقطع آقای شریف زاده به ما معرفی شد که اتفاقاً بیشتر اعضا هم روی وی نظر مثبتی داشتند اما ظاهراً بازهم از عزیزانی بودند که ایشان را از قدیم می شناختند و نحوه مدیریت ایشان و عدم تعامل را میدانستند و به همین دلیل باز هم نظر در شب آخر عوض شد. همان کسانی که پیش خود من بدترین مسائل را به آقای هوشیار نسبت میدادند، دقیقه آخر به ایشان رای دادند. به همین دلیل ما هم برای این که مایه توهم نشود چون می دانستیم که رای دادن به آقای هوشیار باعث وحدت و وفاق نخواهد شد بلکه باعث توهم خواهد شد، روی رای خودمان ماندیم.//اناج