چرا مرگ بر آمریکا؟
در این روزها با بعضی حرفهای کنایهآمیز مواجه شدم. حرفهایی که حکایت از عدم روشنگری مبلغان فرهنگی جامعهمان دارد.مثلاً میگویند:
_ خوب نیست انسان مومن بعد از نماز به این و آن بد و بیراه بگوید و حرفهای ناروا بزند؛ اگر ذکر بگوییم و خدا را تسبیح کنیم، بهتر است.
_ دین ما دین رحمت است و مغفرت؛ چرا برای دیگران آرزوی مرگ میکنیم و برای خود مشکلاتی را فراهم میسازیم؟ بهتر نیست برای هم آرزوی سلامتی کنیم؟
_ مگر غیر از این است که آثار سوءلعن و نفرین نسبت به دیگران به خود ما بر میگردد؟
_ خداوند بخشنده و مهربان است و ما نیز بندگان همان خدائیم؛ چرا نبخشیم و با رحمت و مهربانی عامل جذب دشمنان دین و نظام مقدسمان نباشیم؟
_ با توجه به فشارهای سیاسی جهانی علیه کشورمان، چرا همچنان شعار «مرگ بر آمریکا» را بهعنوان یکی از اصول انقلاب دانسته و اصرار دارید که مرغ یک پا دارد؟!
_ چرا شعار میدهید؟ آیا بهتر نیست به جای شعار و داد و فریاد، مثل سایر کشورهایی که مورد ظلم و ستم واقع شدند با کار و تلاش، حرفمان را بزنیم؟
سیزدهم آبان سالگرد سه رویداد مهم در تاریخ ایران است:
۱ – تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳
۲ – کشتار دانشآموزان در ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران
۳ – تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸
سه رویداد متفاوت بودند، ولی هر یک در شکل دادن به حرکت انقلاب اسلامی نقشی خاص ایفا کردند. هویت هر سه رخداد، مبارزه با استکبار و عوامل آن است و به همین دلیل این روز «روز ملی مبارزه با استکبار» نامیده میشود.
تبعید امام خمینی (ره) (۱۳ آبان سال ۱۳۴۳)
در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ امام خمینی (ره) توسط مأموران حکومت شاه بازداشت و پس از انتقال از قم به تهران به ترکیه تبعید شدند. این تبعید در پی اعتراض امام به سیاستهای حکومت پهلوی و از جمله تصویب لایحه کاپیتولاسیون به وقوع پیوست.
امام راحل، 9 روز پیش از تبعید در مراسمی که به مناسبت میلاد حضرت زهرا (س) در منزلشان برگزار شد با ایراد نطقی جنایات و مفاسد کاپیتولاسیون را تشریح کردند.
کاپیتولاسیون یا حق قضاوت کنسولی، حقی است که به اتباع بیگانه داده میشود و آنها را از شمول قوانین کشور مصون و مستثنی میکند؛ در واقع در صورت ارتکاب جرم در خاک کشور دولت میزبان حق محاکمه آن مجرم را ندارد.
امام راحل، در سپیدهدم ۱۳ آبان توسط یک گروه از مأموران ساواک به سرپرستی سرهنگ مولوی ـ رئیس ساواک تهران ـ بازداشت شدند و هنوز آفتاب از افق سرنزده بود که با یک فروند هواپیمای نظامی از فرودگاه مهرآباد به ترکیه تبعید شدند.
اطلاعیه کوتاه ساواک که از رادیو، تلویزیون و روزنامهها انتشار یافت، چنین بود:
طبق اطلاع موثق، شواهد و دلائل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه علیه منافع ملت، امنیت، استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، از اینرو در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ از ایران تبعید گردید.
در پی تبعید امام خمینی (ره) با وجود فضای خفقان، موجی از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی دروس حوزهها و ارسال طومارها و نامهها به سازمانهای بینالمللی و مراجع تقلید جلوهگر شد.
آیتالله حاج مصطفی خمینی نیز در روز تبعید امام (ره) بازداشت و زندانی شد، پس از چندی در ۱۳ دی ۱۳۴۳ به ترکیه نزد پدر تبعید شد. دوران تبعید امام راحل به ترکیه بسیار سخت و شکننده بود.
امام خمینی (ره) حتی از پوشیدن لباس روحانیت منع شده بودند. در این مدت امکان هرگونه اقدام سیاسی از ایشان سلب شده و تحت مراقبت مستقیم مأموران اعزامی ایران و نیروهای امنیتی ترکیه قرار داشتند. ایشان جمعاً ۱۱ ماه در ترکیه به سر بردند، سپس ساواک ایشان را در ۱۳ مهر ۱۳۴۴ به عراق تبعید کردند.
امام خمینی (ره) به مدت ۱۳ سال تحت نظارت توأم با فشار رژیم بعثی عراق بودند و در این مدت فرزند ارشد خود حاج مصطفی خمینی را به تاریخ اول آبان ماه ۱۳۵۶ در نجف اشرف از دست دادند؛ در بحبوحه انقلاب اسلامی و در نتیجه افزایش اختناق رژیم بغداد، امام خمینی (ره) تصمیم به خروج از عراق و عزیمت به کویت گرفتند اما کویت تحت فشار شاه از پذیرش امام و هیات همراه امتناع ورزید در نتیجه ایشان در مهر ۱۳۵۷ راهی فرانسه شدند و در «نوفل لوشاتو» در حومه پاریس اقامت گزیدند.
امام راحل، طی چهار ماه اقامت خود در فرانسه انقلاب اسلامی را تا مراحل پیروزی هدایت کردند و سپس در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به کشور بازگشتند. ایشان در طول هجرت ۱۴ ساله خود به روشنگری افکار عمومی ایران و جهان نسبت به ماهیت حکومت شاه پرداخته و زمینه انقلاب مردمی و سقوط رژیم پهلوی را فراهم ساختند. به همین دلیل نقطه شروع دوره هجرت یعنی ۱۳ آبان ۱۳۴۳ همچنین نقطه پایان آن یعنی ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به عنوان «یومالله» شناخته شده است.
شهادت دانشآموزان (13 آبان سال 1357)
سیزدهم آبان 1357 و در روزهای اوجگیری انقلاب اسلامی دهها نفر از دانشآموزان که برای انجام تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران تجمع کرده بودند، هدف تیراندازی مأموران حکومت قرار گرفته و به شهادت رسیدند. به دلیل بسته بودن درهای دانشگاه هیچ یک از دانشآموزان نتوانستند از برابر آتش گلولههای مأموران بگریزند و این امر تلفات آنان را افزایش داده بود. این جنایت توسط دولت «آشتی ملی» شریف امامی صورت گرفت.
حادثه ۱۳ آبان ۱۳۵۷ بعد از حادثه ۱۷ شهریور آن سال، دومین اقدام خونین دولت شریف امامی بود، در حالی که عمر سیاسی این دولت از ۷۰ روز تجاوز نمیکرد.
ابعاد حادثه دانشگاه به حدی بود که وقتی در برنامه اخبار شبانگاهی گزارش تیراندازی مستقیم سربازان به روی دانشآموزان در دانشگاه از شبکه سراسری تلویزیون پخش شد، وزیر علوم بلافاصله استعفا داد و فردای آن روز کابینه شریف امامی نیز سقوط کرد. از آن پس روز 13 آبان «روز دانشآموز» نامیده شد.
تسخیر سفارت آمریکا (۱۳ آبان سال ۱۳۵۸)
تسخیر «لانه جاسوسی»سیزدهم آبان ۱۳۵۸ ساختمان سفارت آمریکا در تهران توسط جمعی از دانشجویان معترض تصرف گردید، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا زمان تسخیر سفارت آمریکا در تهران دیپلماتهای آمریکایی مستقر در سفارتخانه از هیچ تلاشی در جهت مقابله با نظام نوبنیاد جمهوری اسلامی ایران فروگذار نمیکردند.
تماس با سرکردگان گروههای ضد انقلاب، ارتباط حمایتی با شبکههای کودتا و براندازی در داخل کشور و تأمین مالی گروهکهای تروریستی که در غرب و جنوب ایران به انفجار در لولههای نفتی و یا ایجاد ناامنی و بیثباتی در مناطق کردنشین مشغول بودند از عملکردهای مأموران سیاسی فعال در ساختمان سفارت آمریکا بود.
این حقایق در اسناد لانه جاسوسی نیز آمده است. بعضی از مقامات بلند پایه دولت کارتر پس از شکست وی در انتخابات ۱۳۵۹ شمسی در خاطرات خود به نقش نامطلوب و مخرب دستگاه حکومتی آمریکا علیه ایران که از طریق سفارتخانه آن کشور در تهران هدایت میشد، اقرار کردند.
سفارت آمریکا در تهران طی زمستان ۱۳۵۷ تا پائیز ۱۳۵۸ به مرکز فرماندهی عملیات جاسوسی و خرابکاری علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده بود، نظامی که عمر سیاسی آن به یکسال نمیرسید.
با این حال سفارت آمریکا زمانی توسط دانشجویان تسخیر شد که آمریکا خواست، مشروعیت ملت ایران در استرداد شاه، اموال و داراییهای بلوکه شده ایران را نادیده گرفته و حتی امکاناتی وسیع در اختیار فراریان حکومت شاه گذاشت تا تشکیلات خود را علیه انقلاب سازماندهی و فعال کنند.
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران از ابتدا با حمایت امام خمینی (ره) مواجه گردید و این حرکت را «انقلاب دوم» لقب دادند.
قرآن و استکبار ستیزی
آیا قرآن کریم با شعار مرگ و مرگ خواستن برای برخی افراد و گروهها مخالفت دارد؟
وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ فَیَسُبُّوا اللَّـهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ … (سوره انعام آیه 108) ( به معبود ) کسانی که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها ( نیز ) از روی ( ظلم و ) جهل، خدا را دشنام دهند! …
این آیه در واقع از سب و ناسزا نهی میفرماید ولی از لعن در مواردی که شایسته است و نیز از مرگ گفتن در جای خود نهی نکرده و نمیکند، چرا که قرآن کریم خود در مواضع متعددی به لعن و مرگ گفتن بر مستکبران و دشمنان حق اقدام کرده است که مواردی از آن را در آیات زیر مشاهده میکنید: وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا مَّا یُؤْمِنُونَ (سوره بقرة آیه ۸۸)
کسانی که دلایل روشن و وسیله هدایتی را که نازل کردهایم، بعد از آنکه در کتاب (قرآن) برای مردم بیان کردیم کتمان کنند، خدا آنها را لعنت میکند و همه لعنکنندگان ( از جن و انس و ملک ) نیز، آنها را لعن میکنند.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّـهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ( سوره بقرة: آیه ۱۶۱)
کسانی که کافر شدند و در حالِ کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند، فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود!.
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ (سوره آل عمران آیه۶۱ )
هرگاه بعد از علم و دانشی که ( درباره مسیح ) به تو رسیده، ( باز ) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو:بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت کنیم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود. آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللَّـهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا ( سوره نساء آیه ۹۳)
و هر کس، فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند، مجازاتِ او دوزخ است در حالی که جاودانه در آن میماند و خداوند بر او غضب میکند و او را لعنت کرده و از رحمتش دور میسازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است.
آنچه ذکر شد، فقط موارد اندکی از آیاتی است که در قرآن کریم به لعن دشمنان حق و حقیقت دست زده است.
//فارس
و ( آنها از روی استهزا ) گفتند: دلهای ما در غلاف است! ( و ما از گفته تو چیزی نمیفهمیم. آری همینطور است! ) خداوند آنها را به خاطر کفرشان لعنت کرده و از رحمت خود دور ساخته، ( به همین دلیل ، چیزی درک نمیکنند ) و کمتر ایمان میآورند.
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَـئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّـهُ وَیَلْعَنُهُمُاللَّاعِنُونَ ( سوره بقرة: آیه ۱۵۹)