اخبار

چرا خانواده شهید زین الدین از فرماندهی اش بی خبر بودند؟

چرا خانواده شهید زین الدین از فرماندهی اش بی خبر بودند؟
 یک روز من رفتم ایشان را ببینم. آن موقع مقرشان در سپاه دزفول بود. صبح بود وارد شدم، گفتم: من مهدی را می خواهم. گفتند: شما با ایشان چه نسبتی داری؟ گفتم: پدرش هستم. گفتند جلسه دارند. باید صبر کنید، جلسه تمام شود. ایستادیم تا اینها از جلسه آمدند بیرون. از جلسه که آمد حدود سه دقیقه با من صحبت کرد و گفت: بابا ببخشید، اجازه بدهید من کار دارم و آن دوربینهای مخصوص و چیزهایی را که داشت برداشت و سوار ماشین شد و رفت و بعدش هم برادر آقا محسن از آن جلسه آمدند و دیگران که من نمی شناختمشان و رفتند. شاید ماه ها بود که فرمانده تیپ شده بود، فرمانده لشکر شده بود و ما اطلاع نداشتیم که مسئولیتش در سپاه چیست. خودش هم نمی گفت تا این مسئولیت عالمگیر شد و دیگران آمدند و به ما گفتند که مهدی فرمانده لشکر علی ابن ابیطالب علیه السلام شده است یعنی این ویژگی را داشت که نمی خواست خودش را نشان بدهد؛ چون واقعا کارهایش لله بود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا