مداح مجذوب خدا
استاد محمد عابد و استاد فیروز زیرک کار نه شاعر و ذاکر برجسته روزگار ما، بلکه شاعر و مداح عصر و مصری هستند که ممکن است علّو انسانیت و تکامل شعر رثایی از این پس آن را به و جود آورد. – محمد زارعپور: سالی از در گذشت فخر الذاکرین حاج فیروز زیرک کار گذشت. اکنون کمترین وظیفه من وامثال من آن است که به قول بیهقی «قلم را لختی بر وی بگریانم. » لکن باید مراقب باشم که قلم فرمانبردار فوران احساس و غلّو نشود. بلکه هر کلمه را در حدّ شأن و شکوه او به کار برم.
در نظام ارزشیابی دین اسلام، ارجمندی هرکس و قدر و منزلتش با اهداف متعالی او ارزیابی میشود. فرمایش امیرالمومنین علی (ع) است که: « قَدرُ الرّجُلِ عَلی قَدرِ هِمَّتِه » ارزش شخص به ارجمندی هدف او است . (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 93) و نیز میفرماید؛ عظمت انسان برخاسته از شرافت اهدافش است: «مَن شَرُفَت هِمَّتِهُ عَظُمَت قِیمَتُـهُ» (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 448) علاوه از آن والایی هدف موجب اعلای ادب انسان میشود. پس ادب در ارزش و عظمت آدمی نقش بسزایی دارد.
در سداد و اعتبار این ملاک ارزیابی نیز، روایت متقن فراوان است. برای رعایت اختصار به حدیثی از اکملِ نفوسِ ائمه اطهار؛ علی (ع) بسنده میکنم، « اِنَّ هَذا العِلمَ وَ الاَدَبَ ثَمَنُ نَفسِکَ فَاجتَهِد فی تَعَلُّمِهَا فَمَا یَزِیدُ مِن عِلمِکَ وَ اَدَبِکَ یَزِیدُ فی ثَمَنِکَ وَ قَدرِکَ».
این علم و ادب، ثمن و قیمت نفس تو است، پس در فراگیری علم و ادب بکوش که فزونی علم و ادب بر ارزش تو میافزاید.
در چیستی ادب الهی نیز اهل معرفت به تفصیل و تفاریق سخن گفتهاند. لکن همه آنان در این نکته متفقالقولند که «ادب الهی؛ حفظ حدود و محافظت عملی از مرزهای الهی است» امیر سخن حضرت علی (ع) در کلامی گوهرین میفرماید؛ « الدِّینُ وَ الاَدَبُ نَتِیجَهُ العَقل» دین و ادب انسان برخاسته از عقل و موهبتی از خداوند سبحان است.
مرحوم آیتالله مجتبی تهرانی (ره) در شرح و شکافت این روایت زیبا و ظریف میفرماید؛ هرگاه عقل نظری بارور شود، دینداری به وجود میآید و اگر عقل عملی رشد یابد، ادب انسانی محقّق و متبلور خواهد شد.
از نگاه مولای متقیان علی (ع)، کسی که به آداب الهی مودّب شد، محبت غیر خدا را از دل بیرون میراند و به حکم اینکه توّلی و تبّری ۲ رکن رکین دین هستند؛ حتی دلدادگی چنین کسانی به اولیای الهی نیز به اذن الله بلکه به امر خداوند سبحان است.
مـن آن بـند روسـیاهـم خـدایـا
کـه غـیر تـو، نـبود پنـاهـم خـدایـا
تو آن را که خواهی زجان دوست دارم
نـه این بـس به عشقت گواهم خـدایـا؟
در واقع حب الله، حب اولیاءالله را به همراه میآورد و چنین رستگارانی به فوز و فلاح دائم خواهند رسید، « مَن تَاَدَّبَ بِآدَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَدَّاهُ اِلَی الفَّلَاحِ الدَّائِم» ( ادب الهی ، کتاب یکم ، ص 60 و63)
بدین سان اگر کسی بخواهد به رستگاری دائم برسد، مطمئنترین راه، تنسّک و پیروی کامل از رسول اکرم (ص) و ائمة اطهار (ع) است و به فرموده امیر مؤمنان حضرت علی (ع)؛ « مَا اَعظَمَ فَوزَ مَنِ اقتَفی اَثـَرَ النَّبَیِـّین » رستگاری عظیم آن است که انسان پایش را جای پای انبیا بگذارد. ( تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ، ص110)
چشم «عابد» نقش پایت جوید اندر هر دیار
تا جواهر سـرمه سازد خـاک آن درگـاه را
به حکم حدیث شریف؛ « جَالِسِ العُلَمَاءَ یَزدَد عِلمُکَ وَ یَحسُنُ اَدَبُکَ » ( تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ، ص430) در مشی تنسّک و ادبآموزی نیز یکی از راههای تحصیل ادب، مصاحبت و معاشرت با کسانی است که مؤدب به آداب الهی هستند.
بدین سان حاج فیروز زیرککار (رحمهالله علیه)، یکی از مداحان مجذوب خداوند است و از بختیاریهای مهم ایشان، مجالست و معاشرتش با شاعر مؤدب به ادب الهی، استاد محمد عابد ( رضوان الله تعالی علیه ) بود، و این رفاقت عمیق منشاء برکات بسیاری برای آن ۲ مرد الهی شد.
ایشان در شرح چگونگی این پیوند تنگاتنگ، گفته است: سال 1336 خیلی مشتاق بودم با استاد عابد ارتباط داشته باشم، روزی حاج آقا شبابی مرا به حضور ایشان برد و فرمود: این از مداحان اهل بیت (ع) است و گوش شنوایی دارد. بدین ترتیب با هم آشنا شدیم و تا آخر عمر شریفش، باب کرم استاد به روی همه مشتاقان و این حقیر باز بود.
هر شعری میخواستم برایم میسرود و باعث رونق مجالسم میشد. روزی به همراه مرحوم حقانی در محضر استاد این مطلع حافظ را خواندم:
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
و عرض کردم که استاد عنایتی فرمایید در این قالب شعری برای موضوع قتلگاه حضرت سید الشهدا (ع) بنویسید، فرمود: کی؟ عرض کردم، همین الان.
استاد مشغول شد پس از ده یا پانزده دقیقه این شعر سیزده بیتی را که در صفحه 85 مهر در شفق چاپ شده است، برایم خواندند:
خدیو ملک دلم، تاج خون کلاه من است
حـریم کـعبه مـقصـود، بـارگـاه مـن است
اگـر نـه لایـق شـاه اسـت گفـتهام «عـابد»
سرشک دیده خونبار، عذر خواه من است
نا گفته نماند که حلقه معاشرت استاد به گونهای بود که سرودههایش کمتر به دست ناسزایان میرسید. لابد این از مَهرویی و زیرکساری فخر الذاکرین بود که به همین راحتی استاد را به سخن میآورد.
دیگر اینکه در نقل این چکامه دلانگیز و پر مغز، به مطلع و امضای آن کفایت کردم. برای اینکه شرح چالاک طبعی، تشحیذ قریحه و مرتبت و منزلت شاعری آن جواهر کلام در وسع این قلم نیست. لاجرم رشته سخن را به صاحبنظران شایسته و مقالات کتاب نفیس «عابد خلوت نشین»، میسپارم.
مرحوم استاد شهریار (ره): « اگر رتبه اوّل شاعری را به من ارزانی دارند، من همین مقام را به عابد تفویض میکنم.»
استاد بهاالدین خرمشاهی مینویسد: « من شاعری بدین پایه از قدما و معاصران نمیشناسم که هم همّت خود را عاشقانه در این راه نهاده باشد و طرز و طراز سخنش با برجستهترین شاعران امروز همسری کند. به راستی وجود او را ذخیره الله برای این روزگار میشمارم و بیان خود را در وصف شعر بلند ایشان کوتاه مییابم».
دکتر محمدرضا سنگری: « شعر استاد عابد تبریزی، شعری استوار، سیّال و صمیمی، زیبا و تاثیرگذار و از لطایف و ظرایف سرشار است، شعری که از چشمهسار عاطفه الهی و نفس قُدسی میتراود».
دکتر جلیل تجلیل: « این سخنور گرانمایه که دل در گرو ایمان و در حلقه ارادت اولیای دین داشته به زبان فارسی و ترکی چه اشعار پرمایه و چامههای از دل برآمده ساخته و مجالس انس ادب و شعر و فضای مساجد و حسینیهها را به ترنّم اخلاص پر طنین داشته است».
دکتر علیاصغر شعردوست: « استاد بیبدیلی چون زندهیاد شهریار، هماره ستاینده شعر و شعور والای او (استاد عابد) بود.
دکتر اسماعیل رفیعیان: « استاد عابد که در مراتب عالی هنر شعر و شاعری قرار داشت و از طبع بلند و ذهنی جوال و وقّاد بهرهمند بود».
دکتر محمدرضا راثیپور: « از استاد عابد، سه مجموعه شعر انتشار یافت که هر کدام نقطة عطفی در تطور شعر رثایی بود».
استاد محمد مصری: « اگر قلل منیع شعر پارسی را مراتبی باشد، شکوه کلام و شعر پر انسجام این شاعر شهیر را باید در فراز آن دید».
نگاه استاد به زندگی پرماجرای حضرات معصومین (ع)، بهخصوص نهضت عاشورا؛ نگاهی عاشقانه و عارفانه بود، از این رو چامههایش سرشار از وصف جلالت و پالوده از استرحام مذلت آلود است.
در افق ایمان ایشان، اساس اسلام، ولایت و حبّ اهل بیت (ع) بود. این اعتقاد در بسیاری از چکامههایش بازتاب یافته و همواره به شاگردانش تذکر میداد که امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده است: « اگر کسی بین رکن کعبه و مقام حضرت ابراهیم (ع) تمام عمر را نماز گزارد و روزهداری کند، ولی بر ولایت ما نباشد؛ عبادتش هیچ سودی برایش ندارد؛ « لَو اَنَّ رجلا ً قَامَ بَین الرکنِ وَ اَلمَقام وَ صَامَ الدَّهر کُلّهُ وَ لَم یَکُن وَلایَتنا مَا اَغنی ذَلکَ عَنهُ شَیئاً »
ولایت بیتمسک بر نماز، اغوای نفس دون
نمـاز بیولایـت، دل نـهادن حـکم اهـوا را
ولای او بود شـرط قبول هـر عمل عابد!
اگر چه مدّعی پوید در این معنا ره حاشا
به حکم: « لِکُل شیءٍ اساسٌ و اساس الاسلام حُبّنا اهل البیت» گریه بر مصائب اهل بیت (ع) را گواه محبت، محصول معرفت عاشقان و عطیه الهی معرفی میکرد و در اتقان این عقیده روایت امام باقر(ع) را یادآوری میفرمود که: « میدانم این محبّتی که در دلهای شماست و بهواسطه آن ما را دوست دارید، ساخته و پرداخته شما نیست. این خداوند است که محبّت ما را در دلهای شما انداخته است». « إنّی لأ َعلَمَ أَنَّ هَذَا الحُبَّ الَّذی تُحِبّونَّا لَیسَ بَشیءٍ صَنَعتُمُوهُ وَ لَکِنَّ اللهَ صَنَعَه»
البتّه پر واضح است که تا قابلیّت نباشد، شجره محبّت اهل بیت (ع) در دل انسان نمیروید. [1] از این جهت استاد عابد در اشعار ولایی و رثایی خود که به سهولت عواطف را برمیانگیخت و از چشمههای چشمان سرشک خونین جاری میکرد؛ معالوصف، همه این توفیقات را از یدِ رحمت خداوند میدانست او هرگز برای زیر و رو کردن دلها و گریاندن مردم کلمهای از عزّت و شوکت ائمه اطهار(ع) هزینه نمیکرد و همو فرموده است:
محـرمـان کـعبـه رخـسـار دوسـت
اشک خود جاری چو زمزم کرده اند
ایشان حتّی در غزلسراییهای خیالانگیز و سرشار از ایهام نیز اندیشه و خیال را یله و رها نمیکرد که به هرجا که میخواست سَرَک بکَشَد، بلکه همواره سیر به سوی الهیات را بر بالِ اندیشه مینشاند و اوج میگرفت، چراکه ایشان بر این باور بود که هرزهگردیهای خیال، شاعر را به ورطه هرزهگویی میکشاند.
برون کن از حریم خلوت دل ریو و ریمن را
اگـر خـواهی تـجلیگـاه نـور کـبریا گـردد
زبان شعر شیرین است عابد! با سخن سنجان
بخوان شعری که حق صحبت یاران ادا گردد
استاد که مردی کامل و آراسته به معارف اسلامی بود در تحصیل عقاید صحیح تا آخر عمر دست از طلب برنداشت. این است که جانمایه چکامههایش؛ آیات قرآن و احادیث خاندان عصمت و طهارت (ع) است.
بدین سان استاد عابد که خود یکی از برجستهترین نمایندگان شعر ولایی است در حقیقت نماینده طراز اوّل مراحل تکامل شعر عاشورایی میباشد.
فخر الذاکرین، حاج فیروز زیرککار نیز دلداده و شیدای همین اندیشه و ایمان و سلوک شاعری استاد محمد عابد بود. آن مداح محبوب با آن سبک منحصر بهفرد خود که از سبک عموم ذاکرین و مادحین، ممتاز و متفاوت بود در بیان مصائب و آلام زندگی ائمة اطهار (ع) بهخصوص حقایق متقن عاشورا که با بیانی شورانگیز و حزنآور، دلها را به لرزه میآورد و از همه اهل مجلس به پهنای صورت، اشک شوق و حزن میگرفت، اغلب از اشعار استاد عابد بهره میبرد.
ایشان با تبحری که در انتقال عواطف و انتخاب ملودی و دقایق دکلماسیون داشت، پیام و جان چکامه را در دل و جانِ اهل مجلس مینشاند و در حقیقت روضه را دلنشین میکرد.
یک ویژگی دیگر و شایان تمجید ایشان این بود که مدح و مراثی را هرگز به پیرایههای مضر و بیاساس و تحریفآمیز نمیآلود. بلکه همواره در ذکر آلام جانسوز و محامد جمال جمیل اولیای الهی (ع) از مرز جفا و غلوّ به دقت و هوشیاری تمام پاسداری میکرد، او نابترین حوادث را با سبک هنری خاص خود به وجهی بسیار عاطفه برانگیز و تاثیرگذار ارائه مینمود.
یکی دیگر از شگفتیهای مجلس گردانی ایشان این بود که مجالس کسل و افسرده حال را خیلی زود احیا میکرد و به اوج هیجان روحی میرساند و با مهارتی اعجابانگیز از شرار سینهها میکاست و آهسته آهسته آن «عاشقان مستور و مستان بیشکیب » را ساکت و آرام میکرد.
انسان وقتی به چون و چرای این مایه موفقیّت و تواناییهای حیرتانگیز ایشان میاندیشد، ره به جایی نمیبرد؛ جز اینکه بسیاری از گلبانگهای دلستان استاد را که بارها با گوش جان شنیدهایم و صمیمانه با او گریستهایم و هیچگاه از دل سپردن به آنها سیر و دلزده نمیشویم، محصول ملودی و اصول نغمهخوانی یا خوش صدایی و دیگر فنون هنری نیست بلکه لطیفهایست نهانی که عشق از آن خیزد و قبول خاطر و لطف سخن خدا دادست.
راز دلربایی و ماندگاری این مدح و منقبت و مرثیهخوانیها، اکسیر مجاهدت انبیاء الهی و ائمه اطهار (ع) است که در راه اهداف والای الهی و قائم به غیب، جانفشانی کردهاند.
از اینرو، ذکر آن حوادث به سهولت، آرامترین اقطار روح را به شورش و تلاطم میاندازد و صبر و قرار از دلدادگان میگیرد و طنین گریه عاشقان بر آسمانها میرود، آری یادِ یادآوران عشق، موجب حیات طیبه است و هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق».
بدین سان، ذاکرانی که از روزگاران دور تا کنون با اخلاصمندی و برای اعلای کلمه اسلام ذکر جمال جمیل محبوب را به سینه تاریخ سپردهاند، با شکوهی مطلق و مجرد؛ یعنی فارغ از محدودیت و تعین، زندهاند و پاینده خواهند ماند، چراکه «ذاکرالذاکرین » خداست:
مـا طـایـران قـدسـی عـرش آشـیانـهایم
هـر چـند بر خـدنـگ حوادث نشانهایم
ذات نبی درخـت حقـیقت به بـاغ حـق
ما آن درخت را بر و برگ و جوانهایم
عـابد کـجا رویـم به جـز درگـه حسین
عمـری اسـت سـر سپرده این آستانهایم
فـیروز بـخت مـا کـه بـه تـکرار نـام او
بـا شـعـر خـود بـه بـزم مـحبّـان بـهـانـهایم
آری انسان از لحظه ولادت رحیل منزل ابدیست. حقیقت هر انسانی نیز فکر و هدف و کنشهای اوست و خوش به حال سالکانی که به هیچ چیز جز خدا و رهروی در طریق اولیای الهی و وصول کمال دل نسپردند، عمری با زهد و ورع نفسگیر در فروغ تابناک شریعت با دلدادگی تمام و استمداد از لوامع غیب برای محبوب خود مرثیهسرایی و مدیحهخوانی کردند. به هیچ مرتبهای از جاه و منصب جز عاشقی، فریفته نشدند و در « خاتِمَت با مستوری و نه مستی »، دعوت حقّ را لبیک گفتند.
گر تو خواهی کز طریقت دم زنی
پـای بـایـد بـرسـر عـالـم زنـی
به حکم اینکه « شرف هر عاشقی به قدر معشوق اوست، معشوقِ هر که لطیفتر و شریفتر، عاشق او عزیزتر» ( مولوی / مجالس سبعه / 10) زبان حال آنان در منزلگـاه ابدی همان خواهد بود که خود سرودهاند:
تن رها کـردم صفای جـوهر جـان یافـتم
دل ز جان هم برگرفتم وصل جانان یافتم
تا رهـانـیدم ز قـید نفـس بـد فـرما روان
بـر وصـول بـزمـگاه قـرب فـرمان یافتم
فیـض یـاب درگـهش هستند ارواح رسـل
چـون بگویم کس نیابد آنچه من آن یافتم
داد تا راهـم به فـردوس حـریم خـویشتن
نفـس خـود را بر نـعـیم خـلد شایان یافتم
استاد محمد عابد و استاد فیروز زیرککار نه شاعر و ذاکر برجسته روزگار ما، بلکه شاعر و مداح عصر و مصری هستند که ممکن است علّو انسانیت و تکامل شعر رثایی از این پس آن را به و جود آورد.
روحشان شاد و مقامشان در اعلا علییّن برخوردار از نعیم خلد باد.//فارس