قصه کولبران کتاب!
شهر مملو از آدمهایی است که هر کدام قصه خودشان را دارند؛ قصههایی کوتاه و بلند، بعضی زبان گفتن قصه را هم دارند و بعضی نه، برخی میل گفتنشان نیست و پشت نگاهی که مدام از چشم مخاطب فرار میکند، از گفتن آنچه گذشتهشان را شکل داده و قصه شده است، ابا دارند.
در میان مردمان شهری که هر یک داستانیست، زنان و دخترانی را میتوان یافت که کولهای بر دوش گرفته و در حالیکه چمدان چرخداری را به دنبال خود میکشند، داستانهای دیگران را میفروشند، شهروندانی که کولبر کتاب شدهاند و به دنبال کسب روزی، متاع فرهنگی عرضه میکنند.
این روزها که کرونا، کام همه را تلخ کرده، دیدن کولبران کتاب، که عمده آنان را بانوان تشکیل میدهند، سوژهای است تا ذهن را از دشواریها به سمتی دیگر هُل بدهیم؛ شاید برای لختی بستر آسایش فراهم شود.
کولبران کتاب! جدای از کتابفرشانی است که بساط عرضه محصول فرهنگی را کنار سایر دستفروشان در گوشه و کنار شهر پهن کرده و برای کسب معاش از محل سیری ذهن عابران مسیری سخت و دشوار انتخاب کردهاند.
یکی از این بانوان جوان که تازه از پلههای یکی از دوایر دولتی پا به خیابان زند شیراز گذاشته و چشمها را میان رهگذران میدواند تا مشتری خود را از روی ظاهر، انتخاب کند، به خبرنگار ایسنا گفت: ما کتابفروش امانی هستیم.
او در حالیکه چندین جلد کتاب روی دست، کولهای بر پشت و چمدان چرخداری به دنبال خود دارد، گفت: این کتابها را از ناشران (انتشاراتیها) یا مراکز توزیع کتاب به امانت میگیرم و روزانه در نقاط مختلف شهر، میفروشم.
این کتابفروش سیار با بیان اینکه، کارش طی سه سال گذشته مسیر کسب معاش برای خود و ۲ فرزندش بوده است، گفت: فرزندانم کوچک هستند و مادرم آنها را نگهداری میکند، اما گاهی پسرم که کلاس دوم ابتداییست همراهم میشود.
این بانو ضمن شکر خداوند بابت درآمدی که از بابت این کار دارد، گفت: معمولا ماهیانه حدود ۳ تا ۳ و نیم میلیون تومان درآمد دارم و خدا را شکر، همین که زندگیام را با کمترین نیاز به دیگران و با کاری آبرومند میگذرانم شاکر هستم.
یکی از این کتابفروشان سیار را در مرکز شمارهگذاری شیراز ملاقات کردم، جایی دور از مرکز شهر اما پر ازدحام، یکی از کتابهایش را خریدم و با هم به گفت و گویی کوتاه نشستیم.
دختر جوان، دانشجوست و حرف را باید با منقاش از دهانش بیرون کشید، از آن دست مردمانیست که گفتن قصه برایش راحت نیست، هرچند قصههای کتابهایی که عرضه میکند را خوانده است.
او گفت: بیشتر از یکسال است که توسط یک دوست با این کار آشنا شدم، افرادی که با آنها سر و کار دارم، به دلیل ارتباط کارم با کتاب، عمدتا آدم حسابی هستند!
این دختر دانشجوی جوان اضافه کرد: کار دشواریست، تابستان و گرما سختیهایش زیاد است اما در زمستان و سرما هم مشکلات خاص خود را دارد، خصوصا اگر هوا بارانی باشد.
میزان درآمد ماهیانه او که یکی از انتشاراتیها، زمینه بیمه شدن را هم برایش فراهم کرده است، کفاف مخارجش را میدهد؛ درآمدی که به گفته او گاه از مرز ۵ میلیون تومان عبور میکند و گاهی هم تا یک یا یک و نیم میلیون تومان تنزل!
او که درآمدش در یکسال گذشته، نست به قبل بسیار کمتر شده است، گفت: این روزها به دلیل مسائل اقتصادی و گران شدن همه کالاها، مردم کمتر تمایل به خرید کتاب دارند، خصوصا در این چند ماهی که از سال میگذرد، حسابی کسب و کار کساد است.
این دختر جوان که در فاصله گفت و گویمان، چند جلدی کتاب هم فروخت، گفت: کتاب هم گران شده و رواج کتابخوانهای موبایلی، رنگ بی رونقی بازار ما را غلیظتر کرده است.
یکی دیگر از این کتابفروشها را در میانه شیراز ملاقات کردم، جایی که ازدحام کالاهای مصرفی و بازار تجاریست، او که ۲ سال و اندی وارد این حرفه شده است، گفت: بهترین بخش کارم این بود که کتاب خوان شدهام.
این کولبر کتاب که به گفته خودش، امسال لیسانس را به پایان برده و در کنکور ارشد شرکت کرده است، گفت: من و یکی دو نفر از همکلاسیهایم به این شغل رو آوردیم، البته که کار سادهای نیست اما آنقدری در آن تجربههای مختلف کسب میکنی که رضایت بخش باشد.
او ادامه داد: اینکه پسرها به این عرصه کمتر ورود کردهاند یا اصلا ورود نکردهاند را به طور دقیق نمیدانم اما فکر میکنم میزان درآمدی که موجب رضایتمند خانمها میشود، به نسبت آقایان، تفاوت دارد و همین موضوع یکی از دلایل اصلیست. از طرفی دامنه مشاغلی که آقایان میتوانند در آن فعال باشند بسیار بسیار بیشتر از خانمها است.
این دختر کتابفروش، با بیان اینکه قطعا روزهای آخریست که در این حرفه کار خواهد کرد، گفت: قبولی در دوره کارشناسی ارشد روی تصمیم من تاثیرگذار است اما اگر قبول هم نشوم، باید به دنبال کار دیگری باشم، نمیگویم بهتر، زیرا کتابفروشی شغل بسیار خوبیست، اما این شکل از آن …..
به گزارش باش خبر وبه نقل از ایسنا، این روزها شاهد افزایش تعداد بانوان شاغل در مشاغلی هستیم که زمانی یا وجود نداشت یا زنان در آن حضوری کم یا بی رنگ داشتند.
شرایط به سمتی رفته که در هر شهری، بزرگ یا کوچک، شمار بانوان شاغل، نه در مشاغل دولتی و کارمندی، که در شغلهای آزاد روز به روز بیشتر و پرشمارتر میشود، بانوان امروز در همه عرصهها، به دنبال یافتن جایگاهی برای فعالیت خود هستند و در این بین، شمار آنانکه خود کارآفرین شدهاند هم کم نیست