اخبارتبریز-1

عضو شورا شهر تبریز استعفا داد + متن و دلایل استعفا

فریدون بابایی‌اقدم، به دنبال کناره گیری از کاندیداتوری سمت شهرداری، استعفای خود از عضویت در شورای اسلامی شهر تبریز را هم اعلام کرد.
، فریدون بابایی‌اقدم به دنبال کناره‌گیری از کاندیداتوری سمت شهرداری، استعفای خود از عضویت در شورای اسلامی شهر تبریز را هم اعلام کرد.

البته رسول برگی، رئیس شورا با استعفای بابایی‌اقدم مخالفت کرده اما به شکل قانونی، استعفای کتبی بابایی اعلام وصول شد.

استعفا و کناره‌گیری قطعی فریدون بابایی، منوط به تصویب و تائید شورای شهر تبریز و تائید مصوبه قبول استعفا در فرمانداری است.

متن استعفای فریدون بابایی‌اقدم به شرح زیر است

بسمه تعالی

ریاست محترم شورای اسلامی کلان‌شهر تبریز

جناب آقای برگی

با سلام

با درود و سلام به روح کودکان، مادران و پدرانی که مظلومانه در پی حوادث طبیعی و انسانی قربانی بی‌تفاوتی‌ها، سهل‌انگاری‌ها و عدم احساس مسوولیت متولیان امر می‌شوند.

به استناد ماده 36 آیین‌نامه داخلی شورای اسلامی شهر تبریز ضمن پوزش از مردم شریف تبریز خاصه ساکنان محلات حاشیه‌نشین و فرسوده شهر، بدینوسیله استعفانامه خویش از عضویت در شورای اسلامی کلان‌شهر تبریز را تقدیم ریاست محترم شورای شهر می نمایم.

از روزی که به نیت انجام رساله دکترای پا در محلات حاشیه‌نشین گذاشتم، همواره آرزو داشتم در جایگاهی باشم که بتوانم دردهای بدون شرح این همشهریان آشناتر از خواهران و برادرانم را با گوش جان شنیده و مرهمی بر زخم‌هایشان باشم‌.

حضور هشت ساله در شورای شهر فرصت مغتنمی بود که آرزوی چندین ساله‌ام را تحقق بخشم، هرچند در حد توانم التیام بخش زخم‌های این عزیزان بوده‌ام، لیکن هر روز که می‌گذرد، تمام آمال و آرزوهایم را در حل معضل بدمسکنی، مظلوم‌ترین شهروندان تبریزی را نقش بر آب شده می‌بینم. از اینکه به‌عنوان عضو شورای شهر و باوجود تلاش شبانه‌روزی در طی چندین سال اخیر؛ توان و قدرت لازم را برای درمان تن خسته و رنجور تبریز عزیزمان که غده‌های سرطانی از جای جای آن بیرون زده است را ندارم و صرفا تماشاگر ضجه‌ها و رنج‌های بی‌پایان حاشیه‌نشینان حاشیه‌ای و بعضا حاشیه‌نشینان ساکن در متن شهر هستم، عمیقا متاثر می‌شوم.

اعتراف می‌کنم که از رساندن صدای اعتراض و التماس‌های بغض‌آلود فراموش‌شدگان شهر به سیاسیون قدرتمند غرق در تکبر فرعونی و دنیای کوچک سیاه و سفیدشان عاجز مانده‌ام.

می ترسم از روزی که حتی زلزله‌ای با شدت متوسط فاجعه انسانی حتمی مورد انتظار در این شهر را رقم زند و من نوعی با وقاحت و گستاخی تمام، ضمن شرکت در جلسات به اصطلاح مدیریت بحران که بی‌شباهت به نوشداروی بعد از مرگ سهراب نیستند، در کوچه پس کوچه‌های امروز و تل‌های مملو از آوار و جنازه‌های آن‌ روز فقرای شهر، خود را مضطرب جلوه داده و عکس‌های یادگاری بگیرم‌.

با وجود صدها هزار خانه غیر استاندارد و بی‌دوام در این شهر بی‌پناه، متولیان امر نبایستی حتی لحظه‌ای، پلک روی پلک گذارند. می‌ترسم از آه مظلومانی که به امید اینکه ما بیداریم، جگر گوشه‌های خود را در بیغوله‌ها، زاغه‌ها و آلونک‌های گور مانند در خواب عمیقی فرو می‌برند، غافل از آنکه من و دیگر مسوولان این شهر در خوابی بسیار سنگین‌تر از آنان ولی در قیاسی مع‌الفارق در خانه‌های امن و سر بر بالش‌های نرم فرو رفته و روزهای خود را در درون لایه‌هایی از حلقه‌های متعدد چاپلوسان هزار چهره به پایان می‌بریم.

از اینکه تنها پاسخم در دادگاه عدل الهی در روز محکمه خون‌های بیگناه ریخته شده بر زمین، نداشتن قدرت اجرایی و صرفا فریاد زدن‌ها و قدم زدن‌های چندین ساله‌ام در کوچه پس کوچه‌های تنگ و باریک پلکانی ۴۲ متری، طرلان دره سی، ایده لی، قربانی، ماللازینال، قوشخانا سیلابی، خلیل‌آباد، کوثر، مینجو دره سی، تنیکه دره سی، کامران دره سی، الاتلار محله سی، اسماعیل بقال، منبع، کوی بهشتی، احمدآباد، یوسف‌آباد، سعیدآباد، شهدا، صالح‌آباد، آخماقیه، رواسان، سکگی لر، خلجان، کرگه، آناخاتون، کوی امام رضا، حوسن تویوخچی، امامیه، زنگوله باغ، طالقاتی، زورآباد، ۲۰ متری، زمزم، آخر مارالان، قازان داغی، گورخانا و شمس‌آباد و ده‌ها خرابه‌آباد نام دیگر و محلات پرپیچ و خم بافت فرسوده‌ای همچون محلات منجم و چوخورلار و … خواهد بود، برخود می‌لرزم.

هرگونه گام برداشتن در جهت حل مشکل بدمسکنی و مبارزه با جنبه کالبدی فقر شهری، نیازمند اراده‌ای ملی، استانی و شهری است که متاسفانه در شرایط کنونی، عزمی در این خصوص قابل مشاهده نیست. متاسفانه چیزی که باید دغدغه باشد و تقلای روزها و پریشان خاطری شب‌ها، برای اغلب متولیان امر، دغدغه نیست و صرفا خوراکی تبلیغاتی برای سخنرانی و اظهار فضل در برخی مناسبت‌ها و روزهای بحران‌های حادث شده در گوشه‌ای از کشور عزیزمان ایران.

صدها هزار نفر از کودکان معصوم، زنان و مردان باشرف و غیرتمند شهر که تنها جرمشان فقیر بودن است، هر لحظه در گزند هجوم قهرآمیز طبیعت و بیداری و حرکت گسل خطرناک شهر هستند. هرچند، فروردین ۹۸ عاجز ماندن شهر از اسکان چند خانواده که در محله بهشتی بر اثر رانش زمین بی‌خانمان شدند، زنگ هشدار بسیار بزرگی از فقدان آمادگی و تاب‌آوری بسیار پایین شهر در قبال مخاطرات طبیعی را به صدا درآورد، لیکن یا شنیده نشد و یا خیلی زود به فراموشی سپرده شد‌.

دولت و شهرداری هرکدام عهده‌دار وظایف متعدد قانونی در این راستا هستند که هیچ‌کدام عزم و جدیت لازم را ندارند و با این شرایط که یکی بر طبل ندارم می‌کوبد و با بی‌خیالی تمام مشغول گفتار درمانی و تشکیل جلسات به اصطلاح بازآفرینی صد من یک غاز است و دیگری درگیر الویت اول و آخر خود دال بر تامین حقوق چند صد میلیاردی کارکنان خویش از جنس پول زور و غافل از هرج و مرج‌های شهری اعم از ساخت و سازهای غیر ضابطه‌مند و قلدر‌مآبی و یکه‌تازی برخی مدیران دسیسه چین که به‌جای فکر کردن به شهر و شهروندان برای برگزاری جلسات محفلی، حقوق آخر برج دریافت می‌کنند و معدود مدیران و کارکنان دلسوز و توانمند و کارگران اغلب زحمتکش، حاشیه‌نشینی و پرداختن به آن و هزینه برای حل یا کاستن از بار مشکلات آن خاصه بدمسکنی، محلی از اعراب ندارد.

حضور مستمرم در کنار حاشیه‌نشینان و درخواست ملتمسانه‌شان با الفاظی همچون سیز الله بیزه بیر چاره قیلین، بیز یازیغیخ، بیزیم تکجه اومودوموز سیزسیز و گفتن چشم و جواب‌های تکراری برای خیل سوالاتی با این مضمون که شما مسوولان برای حاشیه‌نشینان تبریز چه اقداماتی کردید و چه برنامه‌هایی دارید، برخی داستان‌ها و شخصیت‌ها همچون پینوکیو و چوپان دروغگو را برایشان تداعی می‌کند.

وقتی هنوز اراده و مکانیسمی بر تثبیت حاشیه‌نشینی و ساخت و سازهای غیرمجاز در شهر وجود ندارد و اولین گام عملی برای حل معضل این محلات که همانا به رسمیت شناختن حق مالکیت تصریح شده در سند توانمندسازی و قانون بازآفرینی، صدای اعتراض متولیان زمین‌های شهری خاصه سازمان‌های راه و شهرسازی را که حاشیه‌نشینان را غاصب زمین‌های خود معرفی می‌کنند، درآورده و محکوم به شکست می‌شود. امیدی به برداشتن گام‌های بعدی نیست.

ایمان راسخ داشتم که بعد از سال‌ها کسب علم و انجام پژوهش در دانشگاه و هشت سال نمایندگی مردم در شورای شهر، بتوانم در حوزه اجرا و کسوت شهرداری تبریز، گام‌های اساسی را برای ساختن آینده‌ای بهتر برای تبریز عزیزمان بردارم، لیکن حال که به هر دلیلی این موضوع محقق نگردید، ضمن تشکر و سپاس از تمامی عزیزانی که طی ۲ ماه اخیر حامی و مشوق اینجانب برای تدوین و ارائه برنامه‌های کاندیداتوری‌ام برای سمت شهرداری بودند به استحضار می‌رساند همچنانکه در ایام تبلیغات انتخاباتی متعهد شده بودم، درصورت عدم برداشتن گام‌های اساسی در حوزه حاشیه‌نشینی تا خرداد ۱۴۰۱ از سمت خود استعفا نمایم.

اینک با توجه به فضای پیش آمده و دخالت‌های نابه‌جای خارج از شورای شهر در فرآیند تصمیم‌گیری‌های مهم، ضمن آرزوی توفیق برای شهردار منتخب و همکاران شورای شهر، به‌جای اشغال صندلی شورا تا یکسال دیگر و تبدیل به یک عضو بی‌خاصیت و خنثی و عدم امکان تحقق اهداف و انگیزه‌های حضورم در شورای شهر مبنی بر اثرگذاری در زندگی تهیدستان شهر و ناتوانی در همراه کردن همکاران شورا، شهرداری و مجموعه‌های استانی، ضمن عذرخواهی مجدد از همه همشهریان خاصه بزرگوارانی که نام حقیر را در طی سه دوره انتخابات شورای شهر بر برگه‌های رای‌شان نوشته‌اند دلیلی بر ادامه حضورم در این مسوولیت خطیر و تماشاگر صرف دردها و آلام فقرای شهر نمی‌بینم و ترجیح می‌دهم، به‌عنوان فعال اجتماعی در کسوت معلمی دانشگاه تا تحقق شرایط مساعد برای نقش آفرینی مجدد در خصوص اهداف والای خود در قبال همنوعان خویش، فعالیت نمایم.

فریدون بابائی اقدم – عضو شورای اسلامی شهر تبریز- هفتم شهریورماه ۱۴۰۰
//فارس

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا