اخبار

رمز عملیات تقلب و یک دروغ سیاسی چگونه کشور را به آشوب کشاند؟

علیرضا معاف در یادداشتی تحلیلی ضمن بازخوانی فتنه ۸۸ از ریشه جامعه شناختی و فرهنگی تا طراحی‌‌‌های امنیتی تاکید کرد: در کنار ریشه‌‌‌های فرهنگی و اجتماعی زمینه‌‍ساز فتنه۸۸، ریشه‌‌‌های آمریکایی صهیونیستی فتنه ۸۸ واقعیت دارد و با برخی دروغهای رسانه ای قابل کتمان نیست و نخواهد بود و مردم ایران خیانت جریان فتنه ۸۸ را فراموش نخواهند کرد

متن این یادداشت به شرح زیر است:

بازخوانی و بازروایی درس‌ها و عبرت‌‌‌های فتنه ۸۸ و واکاوی و کالبد شکافی ریشه ها، عوامل، علل، دلایل و زمینه‌‌‌های بروز سهمگین ترین فتنه بعد از انقلاب، کماکان یکی از ضرورت‌‌‌های امروز فضای سیاسی، فرهنگی، معرفتی و اجتماعی کشور ماست. اهمیت حرکت عظیم ملت ایران در ۹ دی ماه سال ۸۸ زمانی آشکارتر می‌شود که ابعاد و زوایای فتنه ی براندازانه و کودتا گونه آن سال بازخوانی و باز روایی شود. پس از گذشت بیش ازیک دهه از بروز فتنه ۸۸ و در حالی که نظام اسلامی‌در گام دوم انقلاب اسلامی‌به افق‌‌‌های بلندتری می‌اندیشد لازم است هشدارها و انظار‌‌‌های مربوط به فتنه ۸۸ مکررا یادآوری شود تا مبادا به دست فراموشی سپرده شود. در این یادداشت در ۲ بخش الف) بررسی و تحلیل ریشه‌‌‌های جامعه شناختی و فرهنگی فتنه ۸۸ و ب) ابعاد امنیتی و اطلاعاتی و سایه روشن سازمان نیمه مخفی فتنه، بخشی از زمینه‌ها و بستر‌‌‌های فتنه ۸۸ را واکاوی می‌کنیم.

الف) ریشه‌‌‌های جامعه شناختی و فرهنگی فتنه ۸۸

در زمینه کالبدشکافی فرهنگی و اجتماعی فتنه ۸۸، سوال اصلی آن است که چرا فتنه ۸۸ تنها دربخش هایی از تهران و نقاط خاصی از کشور قادر به آشوب سازی و بحران سازی شد و چه زمینه‌‌‌های ضد فرهنگی و کدام طیف از مشکلات، برای فتنه به سان یک «اهرم عملیاتی» عمل کردند؟ قبل از هرگونه بحثی موکدا تاکید شود که مقصود از بازگویی چالش‌‌‌های فرهنگی شهر تهران که زمینه ساز فتنه ۸۸ شد و تبعات فرهنگی و امنیتی آن القاء عمومیت و تسری آن نیست چون فتنه ۸۸ ، حتی در تهران هم بدنه مردمی‌قابل اعتنا و گسترده ای نداشت اما به هر حال شناسایی زمینه‌‌‌های فتنه لازم است. از این رو باید توجه شود اگر تهران تنها شهری است که در فتنه ۸۸، در برخی برهه‌‌‌های زمانی دچار آشوب و اغتشاش شد، هم زمان مهم ترین شهری است که با به صحنه آمدن قاطبه مردم فرهنگی و غیور آن در ۹دی ۸۸ و ۲۲ بهمن ۸۸، تومور فتنه را از جا درآورد.

فتنه اشراف شمال شهرنشین و هژمونی ضد فرهنگی طبقه مترفین

تعبیر قرآنی وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً یکی از هشدار‌‌‌های جدی قرآنی پیرامون طبقه مترفین (سرمایه داران خوش گذران عیاش کم تولید پرمصرف) است که خود را طبقه برتر تلقی میکردند و در سال ۸۸ تن به ارای توده‌‌‌های مردم و جمهوریت ندادند. شمال شهر از لحاظ جامعه شناسی شهری به منطقه ای اطلاق می‌شود که بهترین محل جغرافیایی، مناسب ترین آب و هوا و البته بالاترین قیمت ملکی را دارد. مفهوم «شمال شهر» یک تقسیم بندی جغرافیایی و یا شهری نیست بلکه یک مفهوم «فرهنگی- هویتی» است که بار خاص خود را دارد. سیر تحول جایگاه شمال شهر آن را به موقعیت و جایگاه فعلی رسانده است. همانطور که فشیمن می‌گوید «در جوامع غربی پیدایش شمال شهرنشینی به اواسط سده هجدهم میلادی برمی‌گردد. در مراحل اولیه، شمال شهر محلی برای «طرد»، «انزوا»، «کنج دنج» محسوب می‌شد و داشتن خانه ای در شمال شهر آرزوی غایی یک بورژوا بود. (نظریه اجتماعی شهری، مایکل باندز؛ ۱۳۹۰) در مراحل اولیه حد نهایی تحقق ارزش‌‌‌های بورژوازی در شمال شهرنشینی و اشرافیت طبقه متوسط اجتماعی متجلی می‌شد. یکی از اصلی ترین دلایل شمال شهرنشینی، انزوا از زندگی روزمره اجتماعی بود. کسانیکه نمی‌خواستند مرزهای روابط شخصی و خانوادگی آنها برای اهالی مرکز شهر آشکار باشد، به مناطق شمال شهر پناه می‌بردند و زندگی «انزوا گرایانه» خود را با ارزش‌ها و سبک زندگی متفاوت پیگیری می‌کردند. آرمان شهرهای بورژوایی (Bourgeois Utopias) که همان «شمال شهر» باشد، در ابتدا برای فرار از «اتمسفر فرهنگی مرکز شهر» تشکیل شد اما اکنون «شمال شهر» که زمانی جایگاه «حاشیه ای» و حتی «حومه ای» داشته است به یک «قطب» و یا «مرکز» تبدیل شده است. امروزه در شهر تهران، شمال شهر به یک قطب شهری تبدیل شده است که در مقابل و مجاورت «مرکز شهر»، «جنوب شهر» و «حومه شهر» قرار می‌گیرد. ارتباطات فرهنگی (شمال شهر-مرکز شهر) بسیار گسترده شده است و از این رو سکنی گزیدن طبقه شبه متوسط شهری که اشرافیت اقتصادی خاص خود را دارند دائما جلوی چشم مردم مرکز شهر قرار دارد. تظاهرات دارندگی و برازندگی، شمال شهرنشینی را در چشم عده ای از مردم به آرمان شهری تبدیل کرده است که گویی: یک خانه در شمال شهر؛ هر آنچه برای خوشبختی لازم است. اما قدرت اقتصادی، ضعف فرهنگی را توجیه می‌کند و از آن مهم تر «بی خیالی» و «بی دردی» زندگی اشرافی «تناقضات فرهنگی» و «خلاء روحی» را می‌پوشاند. به

احترام را با احوالات قلیل عده ای از اشرافیت‌‌‌های شمال شهر تنظیم کردن. چرا باید در زندگی روزمره مردم عادی آه و افسوس از «عدم موفقیت اقتصادی» به هوا بلند باشد و کمتر آهی برای «تعالی فرهنگی» کشیده شود؟ البته از سوی تلویزیون هم سبک زندگی شمال شهری ترویج می‌شود؛ خانه خوب، ماشین خوب، زن خوب و دیگر هیچ! آیا شنیده اید که می‌گویند «فلانی چه زندگی خوبی دارد» و در ادامه کلام از موفقیت‌‌‌های مالی و کاری و شغلی و تحصیلی او تمجید می‌کنند و البته در آخر هم تأسف کمرنگی بیان می‌شود که «البته کاش اهل دین و دیانت هم بود» نباید نقش سبک زندگی ترویجی و عرف‌‌‌های مطلوب یک زندگی را دست‌کم گرفت. برای جوانان بیشترین محرک برای شکل دهی سبک زندگی آینده در ماهیت همین جمله به ظاهر ساده «چه زندگی خوبی دارد» نهفته است.

البته در کنار این آفت‌‌‌های اجتماعی نباید از این حقیقت غافل شد که خون شهدا بالاترین سرمایه اجتماعی و عرفی است که این واقعیت خود را در ماجرای شهادت شهید حججی و به ویژه در شهادت شهید سلیمانی به نحوی عمیق تر و گسترده تر خود را نشان داد. به وضوح احساس می‌شود شهادت «حاج قاسم سلیمانی»، موجی از غبطه و الگوسازی را به دنبال دارد. همینجا باید متذکر شد که یکی از اصلی ترین راهکارها برای شکستن فضای مسموم ناهنجاری فرهنگی و فکری در بخشی از مناطق شهر تهران، بازتولید و بازآفرینی روحیه «شهادت طلبی» و «عمل مجاهدانه» است.

آفت فرهنگی طبقات متوسط و محروم جامعه؛ مشغول سازی اقتصادی

کماکان بزرگترین معضل فرهنگی تهران، «مشغول سازی اقتصادی» شهروند تهرانی است؛ دور باطلی که با سیاست لیبرالیسم دوران کارگزاران طراحی شد و هنوز هم ادامه دارد «کارکن تا مصرف کنی؛ مصرف کن تا کارکنی.» تهییج افسارگسیخته مردم تهران به «مصرف بیشتر» مکافات قسط و قرض و وام را برای طبقه متوسط و کمتر بهره مند بر جای گذاشته است. تبلیغات کالاهای مصرفی شهر تهران را از زمین و هوا و زمان و مکان احاطه کرده است. حکایت زندگی روزمره برخی از شهروندان تهرانی در همان سه پرده نواخته می‌شود؛ کار و قسط و وام. مثال معروفی در تهران وجود دارد که شاید در شهرهای دیگر به این شکل روا نباشد؛ «ماهی با آب زنده است و کارمند با وام!» در این فضا در حقیقت «زمان»  ]بزرگترین سرمایه هر انسان[ شهروند تهرانی از قبل «پیش فروش» می‌شود. کار دوم و سوم عرف اجتماعی تهران شده است. به راستی در این فضا جایگاه «فرهنگ» چیست؟ چه انتظاری می‌توان از مرد تهرانی داشت تا وقتی را بی دغدغه در کنار همسر و فرزندان خود سپری کند. زندگی پرشتاب اقتصادزده شهر تهران در مرحله اول مرد را از مرکز خانواده برای ساعت‌‌‌های طولانی دور کرد و پدیده «زن سالاری» و «فمینیسم» را به بار آورد و در مرحله دوم بنا به همان دور باطل مصرفی حتی زن را هم از محیط خانه دور کرد و باید در آینده انتظار پدیده «فرزند سالاری» را بکشیم؛ چنان که شواهد آن هم هویدا شده است. با فرسایش روحی و جسمی‌افراد در ترافیک و محیط کاری، عملاً در تهران مفهوم «خانه» در حال تبدیل شدن به یک «خوابگاه» است. سیر طبیعی و منطقی تربیت فرزندان در تهران وجود ندارد؛ پدران و مادران با نشاط الگوی فرزندشان می‌شوند اما در زندگی «اقتصاد زده» عملاً مدیر فرهنگی خانواده «تلویزیون» و «بازی‌‌‌های کامپیوتری»، «بازی‌‌‌های موبایلی»، «فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی و پیامرسانها» و چه بسا «ماهواره ها» می‌شوند. زوال زندگی سنتی وقتی قابل درک است که توجه کنیم حتی روابط خانوادگی هم کم شده و کودکان به جای نشستن بر زانوی پدربزرگ و مادربزرگ با نشستن روی صندلی جلوی کامپیوترها، تبلتها و موبایلها، قصه می‌شنوند.

حرص و آز تمام نشدنی «بیشتر داشتن» برای طبقه ای از اقشار تهرانی یک «کسری مالی» تمام نشدنی را رقم می‌زند. از آفتهای فرهنگی چنین پدیده ای مواجهه اقشار متوسط با لایه‌‌‌های اشرافیت زده تهرانی است؛ «تشویش» و «دلواپسی» و «نگرانی» طبقات متوسط در برابر «بی خیالی» و «بی دردی» طبقه اشرافیت سبب می‌شود در برابر شبهات ضد فرهنگی آنان کمتر مقاومت نشان دهند و آسیب‌‌‌های فرهنگی و فکری سرایت کند. گرچه هنوز هم متدین ترین و وفادارترین افراد جامعه به انقلاب، همین کسانی هستند که بیشترین مشکلات مالی را دارند. جمله معروف فیلم آژانس شیشه ای را به یاد آورید که حاج کاظم خطاب به همسر و فرزند خود گفت «زندگی آنقدر فشارم داد که از شما غافل شدم» اما اگر فتنه ای به پا شود -همانطور که ثابت شد-  همان اقشار که کمترین «بهره مادی» را از جامعه برده اند بیشترین «هزینه» را می‌دهند و مثل حماسه عظیم ۹ دی جسماً و روحاً به صحنه می‌آیند؛ اما باید ریشه فرهنگی مشکلات را حل کنیم. ریشه‌‌‌های فرهنگی فتنه ۸۸ آنجا قرار دارد که «دغدغه اقتصادی» اجازه نمی‌دهد شهروند تهرانی دغدغه فرهنگی خود را پیگیری کند و چه بسا اصلاً او را به مرض لاعلاج «بی دردی فرهنگی» دچار کند. ساختارهای اقتصادی و بروکراسی ناکارآمد مدیریت فرهنگی، مردم را از «میدان داری» در امر فرهنگ دور کرده است.

بروکراسی فرهنگی  تهران و بی عملی نهاد‌‌‌های فرهنگی، هشدار همیشگی فرهنگی تهران (تأخیر فاز دستگاه‌های فرهنگی در تهران)

انقلاب اسلامی‌ایران قبل از پیروزی خود یک «آرمان» بود نه فقط برای تشکیل حکومت بلکه برای تحقق «آرمان‌‌‌های اسلامی». نهادهایی که با پیروزی انقلاب اسلامی‌تشکیل شد برای محقق ساختن مطالبات فرهنگی مردم برخی قوانین و ساختارهای سابق را منحل کرد و مستخدم آرمانهای اسلامی‌شد. اما ابزارها، نهادها، قوانین و حتی روش‌ها برای نیل به یک هدف آرمانی در طول زمان به دام ناکارآمدی دستگاه بروکراتیک می‌افتند و از «مطالبات فرهنگی» مردم عقب می‌مانند. چندی است که «مطالبات فرهنگی» مردم به خصوص در تهران از اقدامات دستگاههای فرهنگی جلو زده است. مردم در داخل خانه‌‌‌های خود زوایای صحنه جنگ نرم را به خوبی درک می‌کنند اما مدیریت فرهنگی در شهر تهران نسبت به این مطالبه «تأخیر فاز» دارد. اگر ساده بگوییم تصور کنید در خانه ای مرد یا زن خانه برای حل مشکل فرهنگی فرزند خود چه حسابی روی برنامه‌‌‌های وزارت ارشاد، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و صداوسیما باز می‌کند؟ آیا اصلاً متصور هم هست که عامه مردم در جنگ نرمی‌که قرار دارند نیاز فوری خود را از «رادیو تهران» و «فرهنگسراهای تهران» مطالبه کنند؟ جنگ نرم یک جنگ آنی و لحظه به لحظه است که با نهادهای فرهنگی اداری شده امروز تناسبی ندارد. برای مشکلات امروز، فردا بحث می‌کنند و ماهها یا سال‌‌‌های آینده تصمیم می‌گیرند و وقتی به مرحله اجرا می‌رسد، صورت مسئله عوض شده و صحنه جدیدی رقم خورده است. معمولاً واکنش‌ها به پدیده «تقدم مطالبات و تأخر عملکرد نهادهای فرهنگی» در سه شکل کلی انجام می‌شود؛  ۱- عقب کشیدن ۲- هضم شدن ۳-نوآوری.

عده ای از شهروندان با مشاهده کم بازدهی مدیریت فرهنگی و ناکارآمدی بروکراسی فرهنگی به روحیه «عقب کشیدن» دچار می‌شوند و به بی توجهی به مشکلات و فراموشی روی می‌آورند. در حقیقت از سوی این عده چون از سوی نهادها و مسئولین تحرک و ابتکار و نوآوری مشاهده نمی‌شود آنها هم به خود حق می‌دهند از حق مسئولیت خود سلب اختیار کنند و اصلاً صورت مسئله «معضلات فرهنگی» را پاک می‌کنند. واکنش دوم از واکنش اول بدتر است و برخی در حجم سنگین تهاجم فرهنگی غرق می‌شوند و بسیاری از آنچه قبلاً با آن مخالف بودند را می‌پذیرند. هضم شدن در شبهات یکی از بدترین واکنش هایی است که به دلیل تأخر نهادهای فرهنگی روی می‌دهد. این عده در شرایط فتنه، فتنه زده می‌شوند و بخشی از آنها به عنوان نیروهای عملیاتی دشمن در جنگ نرم عمل می‌کنند. اما واکنش سوم «نوآوری» است یعنی مردم دغدغه و مطالبه فرهنگی خود را رها نمی‌کنند و با مشاهده ناکارآمدی برخی دستگاههای فرهنگی، خود شخصاً و یا گروهی، «ابزار» بهتری برای تحقق مطالبات و آرمان‌ها ابداع می‌کنند. مدیریت فرهنگی مردم هنوز هم از اثرگذارترین شیوه‌‌‌های مواجهه ما با جنگ نرم دشمن است. حماسه عظیم  ۹دی ۸۸، یکی از نمودهای جمعی یک «نوآوری فرهنگی» بود در حقیقت مطالبات مردم برای برخورد با فتنه۸۸ از عملکرد مسئولین جلوتر بود و مردم با معیار قرار دادن سخنان رهبر خود، صف نخبگان و خواص را کنار زدند و خود رأسا وارد صحنه شدند.

تهران و مسئله آقازاده‌های جلوی چشم

اصطلاح «آقازادگی» برای بازگویی سوءاستفاده و رانت خواری فرزندان و اقوام برخی از مسئولان رده بالای حکومت به کار می‌رود. گرچه نقل این پدیده حکایت قدیمی‌است و رشته داستان سر دراز دارد چرا که از صدر اسلام آقازاده‌‌‌های فتنه گری چون «عبدالله بن زبیر» وجود داشته اند. بر کسی پوشیده نیست در فتنه ۸۸ عناصری چون مهدی هاشمی‌و فائزه هاشمی‌گوشه ای از پازل عملیاتی و طراحی میدانی فتنه را پر کرده بودند اما در کالبد شکافی فرهنگی فتنه ۸۸ قصد واکاوی عمیق تری داریم تا توجه شود که هنوز پدیده خطرناک فوق الذکر ظرفیت برانگیرانندگی فتنه گون در تهران دارد. مسئولان رده بالای حکومت در شهر تهران زندگی می‌کنند و مردم، خانه و ماشین و زندگی آنها را می‌بینند و از نزدیک می‌دانند پسر فلان رجل سیاسی کدام شرکت اقتصادی را دارد. گرچه بسیاری از مسئولین نظام جمهوری اسلامی‌هم زندگی ساده و مردمی‌دارند اما مردم شهر تهران، برخی از سوء استفاده‌‌‌های «آقازاده ها» را با چشم خود دیده اند. یکی از دلایل پایین تر بودن سطح مشارکت سیاسی در انتخابات تهران در ادوار گذشته و سال‌‌‌های بعد از فتنه ۸۸ به نسبت سایر شهرهای کشور علاوه بر وجود شبه طبقه اشرافیت زده، مانورهای همین «آقازاده ها» در تهران است. آقازاده ای را در نظر بگیرید که راننده آژانس محله و کارگر پیتزا فروشی همسایه شان، ماشین و خانه و زندگی او را دیده است و یا منشی یک آژانس مسافرتی در تهران را تصور کنید که از سفرهای مکرر آقازاده دیگر به سواحل اسپانیا و ترکیه و تایلند باخبر است؛ بقیه ماجرا چندان پیچیده نیست. «بی اعتمادی» به نظام با بی اعتمادی به مسئولین نظام گره خورده است و رانت خواری آقازاده‌‌‌های سیاسی بدترین اثرات را در شهر تهران گذاشته است. دلیل اینکه حضرت امام خمینی(ره) آنقدر بر ساده زیستی و دوری از اشرافیت به مسئولین تأکید می‌کردند همین آسیب‌ها بود. مقام معظم رهبری که در پاکدستی و ساده زیستی شخصی خود و فرزندانشان همین نکته بس که حتی شائبه ای هم از سوی ضد انقلاب بیان نمی‌شود، با «مظلومیت» از این موضوع شکایت کرده اند. دیده بان فرهنگی

انقلاب اسلامی‌در آسیب شناسی خود از مسیر حرکت جامعه در سال ۹۰ فرمودند: «یکی از این ضعفها، گرایش برخی مسئولان به دنیاطلبی، مادیگرایی، ثروت، تجمل، تشریفات و اشرافیگری است که نتیجه این گرایش نیز، گسترش این روحیه در میان مردم و جامعه است.» رهبر انقلاب اسلامی‌با اظهار تاسف از وجود روحیه اسراف و مصرف زدگی در جامعه تاکید کردند: «باید تلاش شود تا مصرف زدگی و حرص به دنیا کاهش پیدا کند و این نقیصه از جامعه برطرف شود.» حضرت آیت الله خامنه ای نبود پیشرفت مطلوب و مورد توقع در اخلاق، معنویت و تزکیه نفس به موازات پیشرفتهای علمی‌و محقق نشدن عدالت اجتماعی مورد نظر اسلام را از دیگر نقاط ضعف دانستند که باید برای رفع آنها همت و تلاش بیش از پیش شود.

مسئله آقازادگی صورت مخرب خود را در فتنه ۸۸ نشان داد. البته در پس این پدیده، پروژه و طراحی دشمن نیز نهفته است. دیپلماسی «شکار نخبگان» تنها به شکار نخبگان فرهنگی و فکری مربوط نمی‌شود بلکه به کسانی که از نوعی «ممتازیت اجتماعی» نیز برخوردارند مربوط می‌شود. نفس داشتن «فلان فامیل» [که سبباً یا نسباً با یکی از مقامات رده بالای کشور در قرابت باشد] یک «امتیاز» محسوب می‌شود. جالب است بدانیم در طول فتنه ۸۸، یکی از اعضاء کمیسیون امنیت ملی مجلس به عنوان یک «چالش امنیتی» بحث آقازاده‌ها را با اصطلاح «دیپلماسی آقازاده ها» مطرح کرد. در فتنه ۸۸ مشخص شد علی الخصوص از طرف انگلستان از گذشته دور برنامه ریزی شده بود تا تعداد بالایی از فرزندان مسئولان تحصیلات خود را در انگلستان بگذرانند تا هم از محیط درونی خانوادگی آنها اطلاعات کسب شود و هم تأثیرات هدفمندی بر فرزندان مسئولان گذاشته شود. درباره ی زمینه‌‌‌های جامعه شناختی فتنه ۸۸ باید تا سال‌ها سخن گفت تا از تکرار آن جلوگیری شود ماجراهای دی ۹۶ و بحران بنزینی آبان ۹۸ نشان می‌دهد که سیستم و نظام اسلامی‌باید با زمینه‌‌‌های بروز برخی حرکت‌‌‌های اجتماعی با نگاه دقیق تری مواجه شود تا بتواند بحران‌ها را حل کند.

ب) ابعاد امنیتی و اطلاعاتی فتنه ۸۸ و سایه روشن سازمان نیمه مخفی فتنه

در ادامه این یادداشت، تلاش می‌کنیم با مطالعه در تاکتیک‌ها و استراتژیهای عملیاتی فتنه سال ۸۸ زوایای گوناگون حمایت منافقین، بهائیان و سرویس‌‌‌های جاسوسی خارجی از آن را کشف کنیم. فتنه ای که هر چند در ۹دی سال ۸۸ به دلیل بیداری ملتّ مسلمان و هشیاری مردم در خواب زمستانی فرو رفت امّا گذر زمان نشان داد امکان بیدار شدن مجدّدش در ظاهر و بستر متفاوت با سوءاستفاده از نارضایتی‌‌‌های معیشتی و اقتصادی مردم وجود دارد. از این حیث شناخت چگونگی تشکیل سازمان عملیاتی براندازی برای تجارب احتمالی دیگر در آینده لازم است.

آنچه گذشتVelvet Revolution) عملیات انقلاب مخملین (

رمز عملیات تقلب و یک دروغ سیاسی چگونه کشور را به آشوب کشاند؟

شامگاهان جمعه ۲۲ خرداد سال ۸۸ عملاً صفحه سیاسی ایران با بیانیه میر حسین موسوی وارد چیدمانی جدید می‌شود، او در یک بیانیه سراسر دروغ گفت: «طبق گزارش‌ها و مستندات واصله علیرغم تخلفات و کارشکنی‌‌‌های متعدد و نارسایی‌های گسترده، مستندات واصله حاکی از آن است که رأی اکثریت قاطع مردم متوجه این خدمتگزارشان بوده است. ما از دولتی که ادّعای مردمی‌بودن دارد، دعوت می‌کنیم حق مردم را محترم بشمارد و پاسخگو باشد. ما منتظر شمارش آراء هستیم و انتظار داریم تا بعد از شمارش آراء همراه مردم در جشن پیروزی شرکت کنیم.» بعداز این شاهد انبوه بیانیه ها، اخبار و سخنرانی هایی هستیم که بر تقلب گسترده توسط دولت دلالت دارد. سپس مردم توسط رسانه‌‌‌های گوناگون از سایت‌‌‌های اینترنتی گرفته تا ایمیل‌‌‌های گسترده و وبلاگ‌‌‌های گوناگون تشویق به حضور در خیابان‌ها می‌شوند و شد آنچه نباید می‌شد. عملیات روانی، تحرکات خیابانی و اعمال تروریستی روی داده در تهران طی روزهای پس از انتخابات از آن جا که همزمان، هم هدف و دارای پروسه handling و holding می‌باشد قابل بررسی است. چگونه در یک فاصله زمانی بسیار کوتاه تعداد زیاد و غیر قابل وصفی خبر و ایمیل در فضای مجازی، افرادی را به یک نقطه کانونی در شهر تهران می‌خواند، همزمان گروه‌‌‌های چند نفره با نسبتی تقریباً یکسان از تعداد دختران به پسران با تماس‌‌‌های تلفنی گسترده هدایت می‌شوند که از چه خیابانی طیّ مسیر کنند، از سوی دیگر عمّال تروریستی و کسانی که بنا به اعترافاتشان برای شورش‌‌‌های خیابانی آموزش دیده بودند وارد این کلونی‌‌‌های جمعیتی می‌شوند و جالب اینکه تصاویر درگیری‌‌‌های خیابانی این اغتشاشگران با نیروهای انتظامی‌و امنیتی،  به صورت آنلاین روی صفحه ابرشبکه‌های تلویزیونی بیگانه  مخابره می‌گردد. از طرف دیگر این شبکه‌ها تعداد زیادی گفتگوی تلویزیونی با کارشناسان مختلف ترتیب داده و در خلال همین برنامه‌ها شبکه هایی چون B.B.C فارسی علناً به مخاطبان خود آموزش شورش خیابانی می‌دهند. متن کیفر خواست عمومی‌دادگاه چهارم فتنه ۸۸ می‌گوید در منطقه قیطریّه ستادی تشکیل گردید که منشأ فعالیت‌‌‌های غیرقانونی گسترده، مانند پخش شایعات، تخریب علیه سایر کاندیداها، راه اندازی و هدایت گروه‌‌‌های غیر قانونی و کشیدن آنها به خیابان ها، راه اندازی شبکه تلویزیونی غیر قانونی، ارتباط با ایستگاه پخش تلویزیون فارسی؛ آغازگر و هدایت کننده اغتشاشات و درگیری‌‌‌های خیابانی شد. ارتباط مستقیم بین این شبکه و تلویزیون استعماری B.B.C برقرار شده و عملاً این ستاد را به مجموعه ای تبلیغاتی در اختیار دستگاه تبلیغاتی رژیم انگلیس در آورده بود. ساعت ۱۸ روز جمعه ۲۲ خرداد زمانیکه هنوز رأی‌گیری جریان داشت گروهی از مأموران انتظامی‌برای بستن این شبکه غیرقانونی به محل مراجعه نمودند که با مقاومت و سپس گروگانگیری توسط عوامل ستاد مواجه شدند. سپس مسئولان ستاد قیطریّه با فراخوان هواداران خود که از پیش برای درگیری آماده شده بودند، تلاش کردند راه را بر اعِمال قانون توسط مأموران ببندند و این تجمع شروع اغتشاشاتی بود. آقای امین زاده در همان شرایط می‌گوید: عده ای از مأمورین اینجا ریخته اند خبر این حمله پخش شده، چند هزار نفر جلوی ستاد جمع شده اند. خوب شد اینها آمده اند، احتمالاً پیروزی موسوی اعلام می‌شود و اینها می‌توانند به بزرگراه صدر بروند و از آنجا کل اتوبان‌ها تحت تأثیر قرار گیرد، اگر هم موسوی اعلام نشد حتما به عنوان اعتراض به خیابان‌ها می‌ریزیم آنچه از این رفتارهای گسترده و یک هدف بر می‌آید اینکه اگر اتفاقات بعد از انتخابات برای این شبکه‌‌‌های درهم تنیده برنامه ریزی نشده بود؛ چگونه توانستند با فشار اولیه بالا از همان ابتدا شروع به کار کنند؟ در واقع اگر این شبکه‌‌‌های زنجیره ای برای انجام عملیاتشان برنامه ریزی نشده بودند، مدتی طول می‌کشید تا از لحاظ عملیاتی، فشار خود را به حدّ آخرین برسانند نه اینکه از همان ساعات ابتدایی با هماهنگی گسترده و فشار ماکزیمم دست به عملیات بزنند. به عبارت دیگر نمودار زمان – فشار عملیات براندازی نرم در ایران بصورت خطی موازی با محور زمان بود که با گذشت زمان کاهش می‌یافت. یحیی کیان تاجبخش عامل نفوذی بنیاد سوروس حین دفاعیات خود در تصدیق برنامه محوری اتفاقات انتخاباتی تهران می‌گوید: «حوادثی که پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم رخ داد، تصادفی نبود و نتیجه برنامه ریزی نسبتا دراز مدت بود.» هر چند فتنه گران و بیشتر از آنان ساکتین فتنه همچنان بر عدم طراحی شده بودن رویدادهای سال ۸۸ تهران تأکید دارند (مانند آنچه علی لاریجانی در اوایل دهه نود درباره تئوری ساکتین فتنه گفت) لیکن آنچه از ورای واقعیات به طور واضح دیده می‌شود و البته فقط یکی از تصدیق کننده‌‌‌های آن همین اعترافات اهل آشوب است، اینکه رفتارهای خیابانی- سیاسی فتنه ۸۸ دارای یک مغز فرماندهی واحد بوده است که لحظه به لحظه نیروهای صف خود را به فرمان‌‌‌های گوناگون (که نشأت گرفته از تدبیری بوده) دچار می‌ساخته سپس از طرق مختلف چون ارتباط مخابراتی، آن‌ها را چِک نموده و دوباره فرمانهای نو صادر می‌کرده؛ چیزی که با تأمّل در روزهای نخستین بعد از رای‌گیری و به ویژه شنبه ۳۰ خرداد روشن می‌شود. لذا سوال اساسی این است که براستی ارتباط ساختاری- سازمانی این شبکه‌های زنجیره‌ای چه بود؟

تشکیلات فتنه گران چگونه عمل می کرد؟

بدون وجود سلسله مراتب تشکیلاتی، هرگز فرمانده و سرباز و تفاوت‌‌‌های فی ما بین و نیز اجرای اوامر فرمانده توسط فرمان بر معنا نخواهد شد به عبارت دقیق تر سیستم فرمانده- فرمانبری مستلزم تشکیلات است. ضمن آنکه در تحلیل ساختار سازمانی هر تشکیلاتی برای تبیین ماهیت آن تشکیلات باید به بررسی عوامل صف و ستادی و رابطه فی مابین آنان پرداخت؛ تشکیلات براندازی نرم نیز از این اصول مستثنا نیست. تشکیلات براندازی نرم که هدف غایی خود را تغییر فیزیکی و در صورت عدم امکان، تهی کردن روح اسلامی‌از قالب جمهوری اسلام قرار داده بود از لایه‌‌‌های مختلف صف و ستادی تشکیل می‌شود که هر یک مأموریت ویژه ای دارد و در یک سازمان دقیق ایفای نقش می‌کند. هر یک از بخش‌‌‌های تشکیلات نقش فرماندهی و پشتیبانی نسبت به بخش پایین تر را بر عهده دارد و بخش پایینی وظیفه اجرایی کردن دستورات ستاد مافوق را به صورت عملیاتی به عهده می‌گیرد. در واقع ستاد به مثابه مغز بدنه است و صف به مثابه بازوان تشکیلات که فرمان دست بالا را به شکل اجرا و عمل معنا می‌کند. لذا صف و ستاد تشکیلات براندازی نرم به طریق زیر متصور است:

۱- صف (پیاده نظام) سازمان رأی

۲- ستاد مرکزی (عوامل میدانی) شواری سیاستگذاری (کمیته) بخش ضدّ امنیت / بخش پشتیبان مالی/ بخش همیار خارجی/ بخش رسانه‌ای-  سایبری / بخش انتخاباتی قسمت وسیعی از عوامل میدانی تشکیلات (ستاد مرکزی) و نیز قسمتی از عوامل بدنه (صف) در کوران فتنه بازداشت شده و طی سلسله دادگاه هایی به اعترافاتی پرداختند که مبیّن همین دسته بندی است.

//اناج

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا