حکایت غریبانه تنها شهید تبریز در قیام ۱۵ خرداد
آذربایجان و تبریز به دلیل پایبندی مردمانش به مبانی دینی و شیعی همواره در مبارزههای راه آزادی پیشگام بوده و این تعهد و تقید در به ثمر رسیدن مبارزههای انقلابی مردم از سال ۱۳۴۲ در عرصههای مختلف به ظهور رسیده است.
مردم انقلابی و دینمدار تبریز همواره مهمترین و تاثیرگذارترین اتفاق سالهای منتهی به پیروی انقلاب اسلامی را رقم زدهاند که در این میان آغاز مبارزههای انقلابی در سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ از اهمیت ویژه برخوردار است زیرا فضای خفقان آن دوران کوچکترین اجازه تحرکهای انقلابی را حتی از رادیکالترین افراد میگرفت اما باز هم این تبریز است که با تقدیم شهیدی پاک و جوان مسیر پیروزی انقلاب در سالهای بعد را هموارتر میسازد.
حکایت غریبانه شهید گلگون کفنی از دیار ستارخان و باقرخان روایتی خواندنی از تاریخ انقلاب اسلامی مردمان غیور تبریز و محله قدیمی و انقلابی سرخاب این کهنشهر را ثبت کرده است؛ شهید «علیاکبر وقایعی» که با احساس مسئولیت و دل به دریا زدن خود در آن دوران تاریک، نام و یاد خود را برای همیشه تاریخ در اذهان به یادگار گذاشت اما به نظر میرسد این ایثار به دلیل برخی سهلانگاریها به بوته فراموشی سپرده میشود چون تاکنون هیچ اثر، سند و نشست و همایشی برای تنها شهید قیام تاریخی ۱۵ خرداد تبریز و آذربایجان ثبت و ضبط نشده است.
«حاج کریم بهروزی» یکی از انقلابیون و مبارزان دوران انقلاب تبریز از محله سرخاب و از فعالان مسجد المهدی این محله است که خاطرههای بسیار جالب و شنیدنی از ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ دارد؛ وی متولد سال ۱۳۲۸ در یکی از کوچههای محله سرخاب به نام مسجدمیرآقا است که شهید «وقایعی» نیز از همین محله و از همسایگان او بود.
وی میگوید: برخلاف عدهای که تصور میکنند قیام ۲۹ بهمن تبریز نقطه شروع حرکتهای انقلابی بود، این مبارزهها از همان ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تبریز آغاز شده بود و در این میان تعدادی از علما و افراد روشنفکر و تحصیلکرده نقش محوری در تهییج و بصریتافزایی مردم داشتند که در این میان فردی مومن، انقلابی، عارف و شاعر به نام «حاج عباسقلی وقایعی» در محله سرخاب از منبریهای غیرمعمم مسجد میرآقا بود که من همراه با تعدادی از دوستان از مخاطبان پرو پاقرص سخنرانیهای این عالم فقید بودیم.
«بهروزی» با بیان اینکه این منبری غیرمعمم(پدر شهید علیاکبر ) معروف به «عباسقلی خان» دوست داشت او را به همین نام صدا کنند، اظهار می دارد: این مبارز و فقیه و عارف تنها فرزند ذکورش به نام «علی اکبر» را در جریان قیام ۱۵ خرداد مردم در تهران از دست داده بود اما همچون کوه بر مسیر مبارزه خود اصرار داشت.
وی شرایط اطلاعرسانی و خبردهی در آن دوران را بسیار متفاوت از سالها و ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی عنوان کرده و بیان میکند: مبارزههای آن دوران آنگونه که باید بازتاب گسترده نداشت اما با شهادت فرزند حاج عباسقلی خان این واقعه در شهر سر و صدا کرد.
بهروزی ادامه میدهد: آن موقع رسانهای وجود نداشت و ما پس از چند روز متوجه شهادت فرزند ایشان شدیم و قرار گذاشتیم در مسجد میرآقا مجلس ترحیمی برگزار کنیم در حالی که خود پدر شهید خبری از آن نداشت؛ زمانی که پدر شهید در مسجد حاضر شد، گفتیم در آستانه درب ورودی مسجد بنشیند تا با این کار او را متوجه شهادت فرزندش کنیم که بسیار فضایی غمناک و غریب را شاهد شدیم.
وی با گرامیداشت یاد و خاطره این استاد عالیمقام و فرزند شهیدش که تنها شهید ۱۵ خرداد آذربایجان است، ادامه میدهد: حاج عباسقلی خان که مدرس زبان فرانسوی و عربی بود، در حقیقت تربیتکننده و الهامبخش انقلابیون و مبارزان محله سرخاب بود که در سال ۱۳۶۳ فوت کرد؛ او در واقع پدر معنوی ما بود هرچند آیتالله قاضی در کل محلات تبریز نفوذ داشت.
بهروزی میگوید: بیتردید ۱۵ خرداد روز تاریخی و جزو ایاماللهها بوده و پیروزی انقلاب اسلامی از برکتهای آن است؛ در به وجود آمدن این قیام، افراد بسیاری دخیل بودند که طی ۱۷ سال پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ زیر سختترین شکنجههای ساواک شهید شدند یا شدیدترین شکنجهها را تحمل کردند که البته علما، روحانیون و سخنورانی همچون حاج عباسقلی خان نیز نقش بسیار مهم در آگاهسازی مردم داشتند تا با روشنگریهای خود کارنامه سیاه و ضد دینی رژیم شاه برملا شود.
به گفته وی قیام ۲۹ بهمن تبریز و ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ثمره خون شهیدانی همچون «علیاکبر وقایعی» است.
یکی دیگر از مبارزان انقلابی محله سرخاب تبریز و پدر شهید دوران دفاع مقدس «حاج بیوک آسایش جاوید» است که خاطرههایش در مجموعهای به نام «پابهپای یاران» از سوی مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه عاشورا منتشر شده که در بخشی از این کتاب به شهادت «علی اکبر وقایعی» اشاره و شرح مختصری بر آن داده شده است.
وی در این کتاب مینویسد «تبریز در قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ فقط یک شهید داشت آن هم علیاکبر وقایعی پسر استاد عباسعلی وقایعی بود؛ علیاکبر دو سه سالی از من کوچکتر بود اما زبر و زرنگ؛ در بازار تهران توی مغازه یک تاجر شاگردی میکرد و در خانه عمهاش میماند؛ بیشتر اقوامشان ساکن تهران بودند».
«آسایش جاوید» ادامه میدهد: ما از اول زیرنظر آقای عباسعلی وقایعی تعلیم دیده و از او خط میگرفتیم، هم باسواد بود و هم متدین و خودساخته. من برای اولینبار نام امام خمینی(ره) را از او شنیدم، حالا اگر پسر چنین مردی به صف مبارزان علیه ستمشاهی میپیوست، هیچ هم بعید نبود. علیاکبر پس از رفتن از تبریز و در تهران علیه حکومت پهلوی فعالیت، و اعلامیههای حضرت امام را در بازار تهران جابهجا میکرد.
وی اظهار میدارد: روزی خبر رسید که علیاکبر در تهران کشته شده، هنوز کسی از کم و کیف کشته شدنش چیزی نمیدانست، ما عصرها همچنان به کلاس استاد میرفتیم. از جمله افرادی که به این کلاس میآمدند استاد علی نظمی تبریزی (شاعر آذربایجانی) بود؛ همه شهادت علیاکبر را به جز پدرش میدانستند. فامیلهایشان که از تهران آمده بودند، میگفتند: دو سه روزی از علیاکبر خبری نشد، نگران شدیم و دربهدر دنبالش رفتیم، سرانجام جنازهاش را در سردخانه پیدا کردیم.
«آسایش جاوید» به نقل از بستگان شهید وقایعی، میگوید: روز ۱۵ خرداد بر روی پلههای مسجد شاه تیر خورده و کشته شده بود و در قبال نشان دادن جنازه ۲۰۰ تومان پول نقد و یک جعبه شیرینی گرفته بودند اما جنازه را تحویل ندادند. فقط اجازه دادند شاهد دفناش شوند و جلو چشم آنان در مسگرآباد تهران به خاک سپردند.
وی توضیح میدهد: روزی پس از تعطیلی کلاس ۶-۵ نفری از بچههای سرخاب جمع شدیم که برویم منزل آقای وقایعی و به طریقی خبر را بگوییم، کار سختی بود. همه اقوام ریخته بودند آنجا، منزل خودشان شلوغ بود. همسایهای داشتند به نام حاج یعقوب دمیرچی. خانهاش را آماده کرده بود. ما هم خانه آقای دمیرچی جمع شدیم. باب صحبت را استاد نظمی گشود و ماجرایی را برای جمع تعریف کرد: «پسر جوانی مدتی پیش در استخر ائلگلی غرق شده بود و نمیدانستند چگونه این خبر را به پدرش بگویند؛ اما دیدند نمیشود که تا ابد نگفت، به نحوی گفتند. در این جور مواقع چارهای نداریم جز صبر».
«آسایش جاوید» ادامه میدهد: آقای وقایعی حرفهای استاد نظمی را قطع کرد و گفت: از حرفهای شما چنین برمیآید که اتفاقی برای علی اکبر ما افتاده، درست است؟ دستهایش را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا شکر! خودت داده بودی، خودت هم گرفتی. من پدرش هستم او را حلال میکنم، تو هم اگر تقصیرهایی دارد به حق خودت ببخش. به سجده افتاد. از سجده که بلند شد رو به من و آقای هنرور کرد و گفت: روضه علیاکبر بخوانید و حاج حسین هنرور روضه علیاکبر خواند و با چند بیت نوحه را تمام کرد.
وی بیان میکند: آقای وقایعی با صدای بلند و از ته دل گریه کرد و همه را به گریه انداخت، بعد رو به من کرد و گفت تو هم بخوان؛ خواندم. تا حدودی آرام گرفت. برایش نحوه شهادت پسرش را توضیح دادند، گفت: الحمدلله که در راه مقدسی رفته است.
شاهد عینی مراسم شهادت تنها شهید ۱۵ خرداد تبریز با بیان اینکه در آن دوران هیچکس برای علیاکبر کلمه شهید را به کار نمیبرد، میگوید «در اعلامیه مجلس ختم نوشتند جوان ناکام علی اکبر وقایعی. برایش در مسجد میرآقا مجلس ترحیم گرفتند؛ آنهایی که سرشان توی حساب و کتاب بود، میدانستند علیاکبر از شهدای ۱۵ خرداد است.
افراد آگاه به خصوص بازاریان تبریز در مجلس حضور داشتند و ازدحام جمعیت به قدری بود که در مسجد جای سوزن انداختن نبود و تعدادی از روحانیون تبریز هم حضور داشتند که آیتالله قاضی طباطبایی تشریف آوردند و مجلس به احترامش برخاست. با ورود ایشان مجلس شور دیگری به خود گرفت. همه از درون میسوختند هرچند نمیتوانستند بر زبان بیاورند».
«آسایش جاوید» ادامه میدهد: در آن روز همهچیز تحت کنترل ساواک بود اما مجلس ترحیم شهید علیاکبر وقایعی بیهیچ مزاحمتی از طرف مأموران حکومت خاتمه یافت؛ یادش گرامی و راهش پر رهور باد.
مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای ۱۵ خرداد واقع در بزرگراه امام رضا(ع) تهران قرار دارد.
قیام ۱۵ خرداد مردم برخی شهرهای ایران در اعتراض به دستگیری امام خمینی(ره) در قم، تهران و ورامین به خشونت کشیده شده و تعدادی از مردم کشته و مجروح شده بودند.
دستگیری امام خمینی بهخاطر سخنرانی او در مدرسه فیضیه علیه محمدرضا پهلوی شاه وقت ایران بود؛ در آن سخنرانی حکومت وقت به حکومت یزید تشبیه شده بود. امام خمینی، بهدلیل کشته شدن جمعی از مردم، این روز را برای همیشه عزای عمومی اعلام کرد و از اینرو ۱۵ خرداد در تقویم جمهوری اسلامی ایران تعطیل رسمی است.//ایرنا