اخبار

جفای فدراسیون در حق تکواندو

تیم ملی تکواندو کشورمان در المپیک توکیو در بخش انفرادی با ناکامی‌مطلق به کارش خاتمه داد؛ در این آوردگاه، نتیجه مطلوب که همان کسب مدال بود، حاصل نشد و این موضوع به مذاق جامعه پرجمعیت تکواندو خوش نمی‌آید.

به گزارش  باش خبر وبه نقل از آناج، وقتی نیم‌نگاهی به منحنی رشد تکواندو در المپیک می‌اندازیم، می‌بینیم که علیرغم فراوانی ورزشکار سازمان یافته در این رشته، توفیقات زیادی کسب نشده و در طول چند المپیکی که ورزشکاران کشورمان در آن شرکت داشته‌اند تنها ۶ مدال کسب کرده‌ایم و به نظر می‌رسد این آنی نیست که مطلوب خانواده تکواندو باشد هرچند مدال‌هایی که توسط هادی ساعی، یوسف کرمی، محمدباقری معتمد و کیمیا علیزاده در ۵ دوره المپیک کسب شده بسیار ارزشمند است، ولی کفاف انتظار به حق جامعه تکواندو را نمی‌کند.

از سوی دیگر نیز اگر روی برگردانیم می‌بینیم که در حفظ و نکوداشت قهرمانان‌مان هم موفق نبوده‌ایم وبرآیند همه فعل و انفعالات ما در فدراسیون این بوده که برخی از شرکت کنندگان در ادوار المپیک در این رشته ورزشی بار سفر بسته و از کشور مهاجرت کرده‌اند و به نوعی، رتبه یک مهاجرت را برای تکواندو رقم زده‌اند و این موضوع در بلندمدت و میان‌مدت به زیان ماست چراکه در لیگ‌های مختلف و مباحث آموزشی، دیگر نمی‌توانیم از تخصص و تجربه آنان بهره‌مند شویم.

حال، این پرسش مطرح می‌شود که چه روش و منشی به کار بسته شده که منجر به چنین اتفاقات تلخی در تکواندو شده است؟ ایا دافعه و جاذبه‌مان در تعادل نیست؟ یا غرض‌ورزی‌هایی از سوی نهادهای مدیریتی تکواندو چنین نقصانی را به وجود آورده است؟

در المپیک گذشته که به میزبانی ریو برزیل در سال ۲۰۱۶ برگزار شد، هر یک از ملی‌پوشان‌مان را با لقب و عنوانی به مسابقات اعزام کردیم و شاید فکر نکردیم که این لغات و الفاظ چه بار معنایی دارند و اگر نتیجه مطلوب کسب نشود، بزرگترین لطمه را ورزشکار می‌بیند و نه هیچ کس دیگر.

نابودگر و سونامی‌مدال نگرفته و به میهن بازگشتند. نابودگر مهاجرت کرد و سونامی‌… سجاد مردانی، فرزان عاشورزاده و مهدی خدابخشی اکنون در کجای تکواندو کشور قرار گرفته‌اند؟!

القاب را ساختیم و بر سینه‌شان مُهر کردیم ولی دریغ از اینکه جامعه پرتوقع ما، با شکست رابطه خوبی ندارد و علیرغم حرف‌های شیرینی که در مورد «شکست، پل پیروزی است» می‌زنیم ولی این مفهوم فلسفی عمیق و ارزشمند را به طور عملی به بچه‌های‌مان نشان نداده‌ایم و فقط از آنها نتیجه خواسته‌ایم، نتیجه!

جلای وطن ۲ تن از مسافران ریو یکی کیمیا علیزاده و دیگری مهدی خدابخشی شاید علت دیگری غیر از ورزش داشت ولی در هرصورت این ورزش تکواندو بود که متضرر شد.

از قدما نیز بوده‌اند افرادی که جمع پرمهر تکواندو ما را ترک کرده و زیر پرچم کشوری دیگر ورزش می‌کنند و باز این سوال مطرح می‌شود که رابطه تکواندو با مهاجر فرستی، ایا خطی است یا چندمجهولی؟

میلاد بیگی و رضا مهماندوست که در آذربایجان به عنوان شهروند درجه یک محسوب می‌شوند و کارشان کسب مدال و رتبه و افتخار است برای ان کشور، چرا رفتند؟ چه کسی باید به افکار عمومی‌پاسخ دهد و آنها را اقناع کند؟

اینها همه عوارض یک بیماری است که تشخیص این بیماری، به نظر اگر هم کاری راحت نباشد، سخت هم نیست. تزلزل و نقص در ساختار مدیریتی اولین بیماری است که به ذهن خطور می‌کند و «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»

مولوی چند صد سال پیش به این شکل، تغییر و نو شدن را در قالب کلمات بیان کرده و گفته: «هین سخن تازه بگو، تا دوجهان تازه شود/ وارهد از حد جهان، بی حد و اندازه شود»

تکواندو که یکی از پرجمعیت‌ترین رشته‌های ورزشی کشور است و ساختار ورود به این رشته ورزشی بسیار نظام‌مند و خوب است و مراحل و مراتب ارتقای ورزشکار، مربی و داور از اسلوب مشخصی تبعیت می‌کند و این جای بسی خوشحالی دارد و سرمایه‌گذاری کلانی که بر روی قهرمانان تیم ملی انجام می‌شود قسمت اعظم آن از محل حق عضویت ثبت‌نام در دوره‌های اموزشی و ارتقا است که این چند میلیون نفر متقبل می‌شوند، نباید اکنون پاسخگوی این خانواده بزرگ باشند و بگویند که کجای راه را اشتباه رفته‌ایم یا چه اشتباهی کرده‌ایم که نتیجه می‌شود، هیچ!

در المپیک ۲۰۲۰ توکیو که با یک سال تاخیر در ۲۰۲۱ برگزار شد، همه امیدمان در رقابت‌های انفرادی نقش بر آب شد. میرهاشم، آرمین و ناهید هر سه در فرایند مسابقات نتوانستند به مدال دست پیدا کنند و علیرغم تلاش بسیار و فرسایشی که داشتند مغلوب رقباشان شدند. آرمین با رباط پاره به نبرد رفت و به حق از جان مایه گذاشت و او بی‌شک یک سرباز وطن بود در این اوردگاه، ولی نتیجه مطلوب که همان کسب مدال بود حاصل نشد و این موضوع به مذاق جامعه پرجمعیت تکواندو خوش نمی‌آید.

در این وانفسا که از هر سو تیر و خدنگ از سمت بدخواهان ملت ایران به سمت‌مان می‌آید و همواره در صدد جذب جوانان نخبه و قهرمانان ورزشی‌مان هستند، بیم آن می‌رود، ظهور افکاری نو در گوشه و کنار کشور برای رشد و تعالی تکواندو، اگر هم رونمایی و ارائه شود، با مخالفت برخی عزیزان مواجه شود و نوعی خودرأیی و خودبینی در فدراسیون حاکم شده و از عملیاتی شدن آن ایده‌ها جلوگیری شود.

به راستی تکواندو نوین ایران به یُمن حضور آقای شین چال کانگ مراحل دگردیسی، گذار و شکوفایی‌اش را در کم‌ترین زمان ممکن سپری کرد ولی اکنون می‌بینیم که باید «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم».

شکوفایی و طولانی شدن مدت زمان رشد یک جریان یا فعل، بسته به این است که از آرای مخالف و منتقد به نفع کاهش ضعف‌ها و صد البته بهبود شرایط و تحقق اهداف استفاده کنیم تا بیشترین زمان ممکن را در صدر بمانیم.

اکنون جای برخی کلیدواژه‌ها در ادبیات کنونی تکواندو کشور خالی به نظر می‌رسد، منتقد خیراندیش، روانشناسی ورزشی، فرهنگ قهرمانی، قهرمان فرهنگی، آموزش همگانی و نظارت فعال و. . .

چه باید کرد؟!

بهره‌گیری از واقعیت‌های دنیای ورزش و اعمال تغییر در رفتار با ورزشکاران، مربیان و داوران به طوری که دست به الگوسازی بزنیم و از آنجایی که سنگ بزرگ نشانه نزدن است، لذا از آنان که ادعایی دارند بخواهیم وارد گود شوند، البته نه فقط در ظاهر بلکه حقیقت مطلب را درک کنیم و عامل بر محتوای الهی آن که همانا اتحاد و وحدت است، باشیم.

به امید کسب پیروزی‌های بزرگتر و بیشتر جامعه تکواندو کشور

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا