تأملی فلسفی بر تغییرات اقلیمی زمین
همه میدانیم که تغییرات اقلیمی و آب هوایی جهان در نقاط مختلف جغرافیایی، انسان امروز را به این مساله حیاتی واقف ساخته که همه ما «یک خانه» داریم و آن «زمین» است.
به گزارش باش خبر وبه نقل از ایسنا، دکتر محمد اصغری، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تبریز در یادداشتی نوشته است:
« کنفرانس جهانی تغییرات اقلیمی در گلاسکو انگلستان در نوامبر 2021 یعنی آبان 1400 خبر از این دارد که کشورها و دولتها و ملتها احساس خطر می کنند از اینکه تنها خانه آنها یعنی زمین در معرض خطرات اقلیمی سهمگین و بازگشت ناپذیری قرار گرفته است. در این کنفرانس کشورهای صنعتی و پیشرفته مثل آمریکا و چین و کشورهای بزرگ صنعتی تصمیم گرفته اند که میزان تولید دی اکسید کربن را تا 20 سال آینده کاهش داده و به صفر برسانند.
صرف نظر از اینکه در عمل پایبندی به تعهداتی از این قبیل تا چه حد قابلیت عملیاتی شدن دارد، امری است که به حیطه سیاست بین الملل دولت ها مربوط می شود ولی مساله بنیادی و فلسفی برای کل انسانها این است که «زمین به عنوان تنها خانه ما در حال خراب شدن است» و ما داریم «بیخانمان» (homeless) میشویم. خانه ما که تنها جای استراحت و آرامش ماست برای ما دیگر آرامش بخش نخواهد بود. آرامش ما در وهله اول آرامش روحی و فکری است تا آرامش جسمی.
آگاهی بشر در رفع تناقضات درونی خویش در مواجهه با زندگی مدرن ناکام میماند
هگل، فیلسوف آلمانی در اوایل قرن ۱۹ میلادی گفت که روح بشر دیگر احساس در خانه بودن (being at home) نمیکند. اما منظور هگل این بود که آگاهی بشر در رفع تناقضات درونی خویش در مواجهه با زندگی مدرن ناکام می ماند و احساس آرامش نمی کند. مراد او از خانه، معطوف به ذات روح بشر بود. اکنون این روح نه تنها در درون خودش یا در کنج عزلت خویش ناله های سوزناکی از این زندگی پست مدرن سر می دهد بلکه این سوز او اکنون با تخریب تنها خانه خاکی خویش یعنی زمین، مادر هر ارگانیسمی، دو چندان شده است. امروزه تغییرات اقلیمی و آب و هوایی در جهان و کاهش آب و خشکسالی برای همه ما چه در تبریز باشیم چه در نیویورک یا توکیو به همان اندازه بدیهی و یقینی است که ۲+۲= ۴ است.
علت این رخداد طبق شواهد موجود علمی و پژوهشگران در وهله اول رفتار و کنش ما با استفاده از تکنولوژی مدرن است. آن زمان که گالیله در اوایل قرن ۱۶ گفت «خداوند طبیعت را به زبان ریاضی نوشته است» این نسخه را به دانشمندان و حتی فیلسوفانی مثل دکارت داد که ذات طبیعت را می توان با فیزیک ریاضی شناخت. از این زمان به بعد نگاه ها به زمین عوض شد و ماهیت آن را اتمها فروکاستند و آن الوهیت و سرزندگی که قبلاً در طبیعت وجود داشت را زدودند و این امر حتی باعث شد از زمین زندگی زدایی کنند. علوم هر چه بیشتر رشد و گسترش می یافتند حرص و طمع آنها به کسب شناخت این زمین بیشتر می شد.
از دیگر سو، میدانیم که هر نوع پژوهش و دانشی در درون خودش یک خصلت دارد و آن «سلطه» و «کنترل» بر موضوع یا ابژه یا متعلق شناخت یا دانش است. هر علمی تجربی علاوه بر این خصلت، خصلت دیگری دارد و آن «دستکاری» در موضوع شناخت خودش است. از آنجا که بسیاری از علوم تجربی موضوعشان این زمین است، لذا آن را موضوع پژوهش و تحقیق خود قرار میدهند و لذا طبیعی است که در زمین دستکاری میکنند. اما این دستکاری میتواند با استفاده از تکنولوژی پیشرفته امروزی تشدید شود و شده و هر روز هم بیشتر و بیشتر میشود. این دستکاری با مداخلات تکنولوژیکی هر روز «طبیعت» (nature) را ویران میکند. آمارهای کاهش مساحت جنگلها از ۳۰ قبل تا امروز بسیار تکان دهنده است.
تأملی فلسفی بر تغییرات اقلیمی زمین
اما قصد ما در این جا تبیین و تحلیل آماری این موضوع مهم و حیاتی نیست چرا که به قدر کافی درباره این موضوع اطلاع رسانی شده است. هدف ما درنگی فلسفی بر فاجعه زیست محیطی است که تنها اخلاق زیست محیطی نهادیه شده در ذهیت تک تک افراد این کره خاکی می تواند ما را نجات دهد.
مادران ما پرستاران ما هستند و زمین مادر همه ماهاست پس باید پرستار این مادر باشیم
واژه nature از واژه لاتینی natura {ناتورا} مشتق شده و این واژه نیز از واژه یونانی physis {فوزیس} و این واژه نیز به معنای «زایندگی» است. در یک کلام طبیعت موجودی زنده است و مادر همه ارگانیسم هاست. اکنون این زایندگی و پویایی و سرزندگی طبیعت در این کره خاکی با مداخلات تکنولوژیکی معاصر دچار اختلال شده و مادریت خودش که زایندگی است را کم کم از دست میدهد. انسان امروز با دستکاری در طبیعت به سمت تخریب آن میرود و این نوعی «مادرکشی» است. ما امروز دیگر با طبیعت آن انس و الفتی که گذشتگان ما با زمین سبز داشتند را نداریم. انسان مغرور و سرکشتر به چیزی به نام تکنولوژی مینازد که به همان اندازه که بزرگتر و قدرتمندتر میشود، افسار آن از دست او خارج میشود و افسار انسان را به دست میگیرد. همه میدانیم که ذات تکنولوژی «دستکاری» در طبیعت است و این دستکاری حاصلی جز عقیم کردن این طبیعت ندارد و فرایند طبیعی رشد و توسعه هر ارگانیسمی در طبیعت تحت الشعاع این دستکاری قرار میگیرد و طبیعت و زمین رفته رفته عقیم میشود و وقتی این طبیعت عقیم شد دیگر نمیتواند ما را تغذیه کند. وضعیت امروز زمین گواهی روشن بر این امر است. گویی تقدیر بی خانمانی بشر دست خود اوست و اوست که تصمیم میگیرد بیخانمانی خویش را به عنوان نتیجه دستکاری تکنولوژیکیاش در طبیعت را بر عهده بگیرد. هر تصمیم شخصی ما در حیطه محیط زیست، مسئولیت سنگینی بر دوش فرد تحمیل می کند. اگر من در حیاط خانه خود یک گل شمعدانی بکارم کاری کوچک در مقیاس کمی ولی کاری بزرگ در مقیاس کیفی در حفظ این زمین انجام میدهم و این اخلاق زیست محیطی من است. پس بیایید از یگانه مادر سبزمان محافظت کنیم.
بیایید این شعر سهراب را آویزه گوش قرار دهیم که
«روی قانون چمن پا نگذاریم»
«من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن»
«من ندیدم بیدی، سایهاش را بفروشد به زمین»
«و بدانیم اگر کِرم نبود زندگی چیزی کم داشت»
«چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید»
«واژهها را باید شست»
«واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد»