بازخوانی رابطه «دیدهبان جامعه» در کنار قدرت

رضا صادقیان
در علم ارتباطات، رسانه وسیله یا ابزاری برای رساندن داده یا اطلاعات به مخاطبان است. اطلاعات تولید شده از سوی رسانه، حوزه تخصصی آن را مشخص میسازد. دستبندی مطبوعات مختلف نیز براساس نوع محتوای تولید شده توسط نشریه، روزنامه، هفتهنامه و شبکه اطلاعرسانی صورت میگیرد. اما این همه میزان تاثیرات کنش رسانهها را در میان اهالی قدرت و سپهر عمومی هویدا نمیکند.
محققان علوم اجتماعی ارکان وجود دمکراسی در کشورها را با چهار شاخص کلی تبیین کردهاند.
1. مشارکت فعال شهروندان در فرآیندهای اجتماعی، مانند حضور در اجتماعات، فعالیت سیاسی، مشارکت در انتخابات و. . .
2. شفافیت کنشهای حکومت، به این معنا که کنشگری قدرت قابل رصد کردن باشد، میزان بودجههای تخصیص داده شده به سازمانهای مختلف، برنامهریزی و سیاستگذاریها و…
3. پاسخگو بودن اهل قدرت در قبال تصمیمگیریها و کنشها؛ یعنی قدرت حاکم در برابر آنچه به عنوان تصمیمگیری کلان و سیاستگذاری برای امروز و آینده شناخته و انجام شده است به افکار عمومی و کارشناسان امر پاسخگو باشد و در ادامه همین موارد چهارمین شاخص را رسانه-مطبوعات بیان کردهاند، به بیانی دیگر محققان علوم اجتماعی وظیفه اصلی مطبوعات را با تاکید به دیدهبانی رفتار اهل قدرت و بازخوانی سیاستها در فضای عمومی عنوان نمودهاند.
اینکه رکن چهارم دمکراسی مطبوعات بیان شده است، بیشک به جایگاه رسانهها در دنیای امروز باز میگردد. نهاد قدرت در جهان قدیم در فضایی بسته، محدود و غیرشفاف عمل میکرد. در واقع حاکمان هیچگاه با مردم (رعیت) سخن نمیگفتند چرا که مردم از حق و حقوقی برخوردار نبودند، آنچه از سوی حاکم صادر و انجام میشد بدون چون و چرا و انتقاد به اجرا گذاشته میشد. چرا که مردم دارای حقوق نبودند و هر چه حق وجود داشت تنها در ید اختیار حاکم قابل تعریف بود. ارتباط یکسویه در دنیای گذشته بخش جدا نشدنی از امر حکمرانی بود، اما در شیوه حکمرانی جدید انعکاس صدای شهروندان و حکومتگران نزد دیگری به صورت دو سویه است.
بنابراین در اینجا نقش و تاثیرگذاری رسانهها در دنیای معاصر مشخص میشود. در دنیای امروز رسانهها میتوانند منتقل کننده خواسته، مطالبه و نیازهای شهروندان به طرف ساختار قدرت باشند. همچنین رسانه است که با کنجکاوی و دقت در حوزههای مختلف آنچه را که زیر پوست شهر در جریان است را بهتر به تصویر میکشد و تلاش میکند قبل از آنکه مشکلات به بحران تبدل گردند با نمایاندن دشوارههای کشور برای قدرتمداران راه حل بهتری بجویند. همزمان نیز بازخوانی تصمیمگیریها، سیاستگذاریها و نقد تصمیمات شخصی و ساختاری اهل قدرت نیز در رسانهها منعکس میگردد و این همه دقیقا در فضای مطبوعات رخ داده و میدهد.
رسانهها در دنیای امروز نقشهای متفاوتی را عهدهدار هستند. تولید محتوی، انعکاس رویدادها، ارایه تجزیه و تحلیل وقایع، اطلاعرسانی درست و بهنگام به مخاطبان، ارایه تصویر واقعی از جامعه و مطالبات آن، ایجاد سرگرمی با توجه به درونمایه اصلی رسانه و. . . ولی مهمترین وظیفه رسانهها را میتوان دیدهبانی از اهل قدرت و تمرکز روی تصمیات سرنوشت ساز در حوزههای مختلف نام نهاد. به عبارتی رسانه است که شیوه تصمیمات دولت، قوه قانونگذاری و سایر قدرتمداران را با پرسش روبرو میسازد و درباره چگونه سیاستگذاریها آنها را به چالش میکشد. اما آنسوی تمام کنشگری رسانه و اهالی آن به این نقطه ختم نمیگردد، حداقل آنکه در کشور خودمان بعضا رسانهها وظیفهای دیگر را برای خود تعریف میکنند و با وجودی که به عنوان یکی از صاحبان مطبوعات شناخته میشود، سودایی دیگر و دغدغهای پنهان شده را به اسم رسانه و رسالت آن به پیش میبرند.
نزدیکی اهالی رسانه از سابقهای نسبتا طولانی در تاریخ معاصر ایران برخوردار بوده و هست. چه بسیار روزنامهنگارانی که بیش از آنکه دل در گرو قلم و تحلیل وضعیت جامعه داشته باشند، دلبسته قدرت و کسوت قدرتمداران بودهاند. افرادی که قلم و کاغذ و نشر اخبار را به عنوان وسلیهای اختیار میکردند تا از پلکان آن بالا رفته و در جایگاههای مختلف قدرت جلوس کنند. نمونههای تاریخی چهرههایی که روزنامهنگار و سپس به قدرت رسیدند میتوان به این افراد اشاره کرد؛ سیدضیاءالدین طباطبایی، جعفر پیشهوری، عبدلغدیر آزاد، حسن ارسنجانی، داریوش همایون و. . . در زمان حال اسمی از افراد نمیبریم ولی میتوان در میان سایتهای خبری، کانالهای اطلاعرسانی و روزنامهها حضور چنین شخصیتهایی را مشاهده کرد. روزنامهنگارانی که خبر، تحلیل، یادداشت، گزارش و حتی گفتگوها را به دلیل همنشین شدن با صاحبان میز و صندلی مدیریت انجام میدهند و به هیچ نمیاندیشند مگر نزدیک شدن به چهرههای سیاسی و ساختن فردایی که از دل اینگونه روابط بیرون خواهد آمد.
لازم به توضیح است، همنشین شدن با اصحاب قدرت به هیچ روی مذموم و ناپسند نیست. حتی قدرتخواه بودن و جستجو برای کسب قدرت افزونتر نیز قابل رد و نفی نیست. اما آنچه به عنوان امری ناپسند جلوهگر میشود هنگامهای است که اهالی رسانه به عنوان دوستان مدیران ارشد در میآیند و به جای آنکه نقش دیدهبانی جامعه و انتقال مطالبات شهروندان به بدنه قدرت را انجام دهند، دقیقا در راستای کسب رضایت وزیران و وکلا و مدیران ارشد قلم فرسایی مینمایند. به عبارتی نه تنها مطالبات جامعه را به گوش مدیران نمیرسانند، بلکه تصویری را در راستای جلب رضایت مدیر مربوطه در رسانه منعکس میکنند. در اینجا آنچه مهم نیست وضعیت واقعی جامعه و خواستههای قانونی شهروندان است و آنچه از همه امور مهمتر مینماید دوستی، نزدیکی و تولید محتوی برای مدیر ارشد از سوی رسانه است.
انجام چنین کنشی از سوی مطبوعات یعنی رکن چهارم دمکراسی را واژگونه کردن، حتی اگر به دمکراسی و الزامات آن چندان پایبند نباشیم، قرار گرفتن رسانهها و صاحبان قدرت در یک راستا در نهایت مطبوعات را از رسالت اصلی خود که همان اطلاعرسانی، رصد سیاستگذاریها و بازگو کردن خواستههای سطح جامعه باشد به ویترین سیاستمداران تبدیل خواهد شد. چه بسیار سایتهای خبری و روزنامههایی که تنها نام یک سایت و نشریه روزانه را یدک میکشند، آنان تنها دغدغه پوشش خبری فلان وزیر و مسئول را عهدهدار شدند و در نقش روابط عمومی یک سازمان و بولتن داخلی سازمانها عمل میکنند. در اینجا ما دیگر با دیدهبانان جامعه که رسالت اصلی مطبوعات است روبرو نیستیم، بلکه با متنهایی سراسر سفارشی و گفتارهای تزینی روبرویم، محتوایی که همزمان هم آدرس نادرست به اهالی سیاست میدهد و از سویی دیگر از کنار افکار عمومی بیتفاوت عبور میکند.
/بهار