امان از گرانی
یکی از ویژگیهای فرهنگی وقومی ما ایرانیان عادت به رویدادهای اجتماعی واقتصادی است. به نحوی که بعد از سپری شدن مدتی آن رویداد، جزیی از آداب و رسوم و باورهای ما میگردد. شوربختانه پارهای از رخدادها با هیچ وضعی در افکار وباورها جایگزین نشده وهمچون زایدهای آزاردهنده با مردم وجامعه همراه مانده و روز به روز شدیدتر و زجرآورتر میگردد. برجستهترین مثال برای این فرآیند تورم وگرانی است که اصلیترین عامل
آزار مردم مخصوصا افراد کم درآمد وضعیف میباشد. قیمتها با شتابی توانفرسا صعود کرده وگویی قصد توقف و کند کردن سرعت خود را ندارند. گویی گوش شنوایی هم برای شکوه و شکایت مردم وجود ندارد و این روند شکنجه اقتصادی اساسا یک رویه معمول وطبیعی است. دربخش خوار و بار و آذوقه قیمتگذاری براساس سلیقه و میل فروشنده بوده وبی اعتنایی به ضعف مالی خریداران یک سنت اقتصادی است. افراد زیر خط فقر مطلق و خط فقر، میوهجات را فقط در مغازهها و پشت ویترینها میبینند و با حسرت از مقابلشان عبور میکنند. چند روز پیش هنگام عبور از خیابان، خواسته یک پدر اشک بر چشمانم آورد که در مقابل اصرار پسر حدود هشت یا نه سالهاش از میوهفروش میپرسید:آقا چهار یا پنج گیلاس چقدر میشود؟ و میوه فروش مبهوت مانده بود که چه بگوید.
سکوت تلخ فروشنده پدر شرمنده را مجبور به ادامه راه کرد و بعد از رفتن او به میوه فروش گفتم: کاش چند تا گیلاس میدادی و من حساب میکردم. وی گفت آقا اینها که یکی دو نفر نیستند از صبح تا شب دهها نفر همین موضوع را با ما در مورد میوههای دیگر دارند. وضعشان از نظر ظاهر طوری نیست که مثل فقیران رفتار کنم مجانی هم بدهیم قبول نمیکنند.
روزگار عجیبی شده بر سر ضایعات میوهها و سبزیجات گاهی آخرشبها دعوا و درگیری میشود. اما درمقابل اعتراض به قیمتها از سوی مردم جواب فقط بسیار شناخته شده وآشناست؛ دلار بیست و دو تومن شده. سکه بیش از ده میلیون. گاهی حیرت زده میمانیم که بپرسیم اگر واحد پول ما دلار است پس چرا به ما با ریال حقوق میدهند؟واگر نیست چرا دلار در همه زوایا وجوانب زندگی ما نفوذ و دخالت
دارد؟
هنوز از مردم کوچه وبازار کسی ربطی بین قیمت سکه وکاهو ورب گوجه پیدا نمیکند. دولت ونهادهای متولی یا کالا واقلام مورد نیاز خود را از اماکن و اسواق متفاوت تهیه میکنند و یا اساسا کالایی مصرف نمیکنند و اصلا صعود روزانه و ساعتی کالا برایشان محسوس نیست. البته گرانی طاقت فرسا اثری بر خریداران تلفنی که در ویلا و
خانه شان نشسته و مایحتاج خودرا بدون حضور تهیه میکنند آزار چندانی ندارد و شاید خیلی از آنها بر افرادی که آه از نهادشان بر میخیزد پوزخند میزنند. کالای موجود در بازار مصرف سه نوع
هستند:
الف؛ کالاهایی که توسط واحدها و صنایع دولتی تولید وعرضه میشوند و قیمتهای آنها بعد از رسیدن به دست عمده فروشان وبنکداران رشد میکنند.بر بدنه بسیاری از این اقلام قیمت فروش چاپ گردیده که یا مخدوش میگردند و یا پاک میشوند ویا در مقابل پرسش واعتراض مردم در قبال افزایش قیمت پاسخ میشنوند که این قیمتها برای دوران ارزانی دلار بوده
نه حالا.
ب؛ کالاهایی که در واحدها و مراکز تولیدی خصوصی تولید وعرضه میشوند و تابع هیچ قانون وقاعدهای نیستند مثل برخی از شیرها وبستنیها که در عرض یک یا دو روز مشمول افزایش میشوند ودر قبال اعتراض خریدار پاسخی شیوا و دلنشین میگیرند که نخر، ماچه کار کنیم مگر قیمت دست ماست؟ پولش به جیب ما
نمیرود…
ج؛سبزیجات میوهجات، صیفیجات و…
مردم متحیر و مبهوت از خود ودیگران میپرسند: این وضع تا کجا ادامه خواهد یافت؟ تا کی سکوت و نجابت مردم به خاطر رعایت مصالح نظام وانقلاب مورد سوءاستفاده سود جویان و فرصتطلبان قرار خواهد گرفت؟ آیا دولت به فکر ضعیفان و ناداران نیست؟ آیا معیار ارزیابی قیمتها هنوز میوه فروش سرکوچه آقایان است؟
تاکی گوش خود را برای صدای شکستن استخوانهای اقشار زیر خط فقر، قرار است ببندیم؟ بسیاری از مسئولین براین تصورند که منتقدین ودلسوزان از اهل منبر واصحاب قلم بعد از مدتی از گفتن و نوشتن خسته وفرسوده شده و در گوشهای زبان در کام کشیده و صم وبکم بگوشهای خواهند خزید. اما تعهد اخلاقی و ضمانت وجدانی اصحاب بینش مانع از رکود و سکون آنها شده و وفاداری به آرمانها و ارزشها موتور محرک دلسوزان
خواهد شد.
ارائه بستههای حمایتی به خانوادهای پرجمعیت و کم درآمد بارعایت کرامت انسانی ومعیارهای اخلاقی وزارت رفاه، اهداء بنهای خرید کالا مخصوصا ارزاق به بازنشستگان و زنان سرپرست خانوار و عرضه میوههای ارزان قیمت به اقشار کم درآمد بارعایت ضوابط اخلاق اجتماعی از اقدامات وحرکاتی هستند که در شرایط دشوار فعلی میتوانند آلام نیازمندان را کمی
کاهش دهد./مجید ابهری/رفتار شناس