آنچه برای مردم اهمیتی واقعی دارد
گروه سیاسی
موضوع تلاش ناکام ایالات متحده برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی جمهوری اسلامی و همینطور مخالفتهای گسترده در سطح جهانی با طرح دولت ترامپ برای فعالسازی مکانیسم ماشه سبب آن شده است که برخی مقامات دولتی و رسانههای جریان رسمی با یک سوءتفاهم جدی مواجه شوند. شاهد هستیم که دولتیها به شیوهای و مخالفان دولت نیز به شکلی دیگر این دو رخداد را پیروزی مینامند. دولتمردان بر نقش برجام در این پیروزی تاکید دارند و جریان مخالف دولت نیز با جنازه خواندن برجام بر این باور است که آنچه رخ میدهد نشانه افول آمریکاست.
با وجود این اختلاف نظر میان جریان دولت و ضد دولت درباره علت ناکامی سیاسی و حقوقی ایالات متحده در این دو موضوع، این هر دو متفقالقول هستند که آنچه اتفاق افتاده یک کامیابی برای ایران است و آن را پیروزی مردم ایران میخوانند. اما آیا در واقعیت و از چشم مردم هم ماجرا این گونه است که از سوی رسانههای رسمی و تریبونداران روایت میشود و یا اگر در جامعه پا بگذاریم با صداهای دیگری در واکنش به این مسائل مواجه خواهیم شد؟!
واقعیت این است که آنچه برای مردم اهمیتی واقعی دارد نه رقابتها و جدالهای سیاسی و حقوقی دیپلماتهای ایران و آمریکا است و نه افول و صعود ایالات متحده؛ موضوع مهم برای مردم کوچه و بازار اندازه سفره آنان است؛ اندازهای که سال به سال کوچکتر و کوچکتر شده و میشود. پرسش مردم این است که این پیروزیها و کامیابیهای حقوقی و دیپلماتیک با چه نتیجه ملموسی در زندگی روزمره آنان همراه خواهد بود؟!
بدیهیست که غرض از این سخن بی اهمیت جلوه دادن تلاشهای صورت گرفته برای حفظ برجام از گزند خارجیها و داخلیها نیست و همه، حتی مخالفان برجام هم میدانند که اگر همین توافق نیمهجان نبود، امروز روسها و چینیها نیز همصدا با ترامپ خواهان بازگرداندن قطعنامههای تحریمی سازمان ملل متحد میبودند، چه رسد به اروپاییها؛ و یا حتی از آن هولناکتر بار دیگر به فصل هفتم منشور ملل متحد بازمیگشتیم و با عنوان «تهدید علیه صلح و امنیت جهانی» بهانه حقوقی کافی برای تهاجم نظامی در اختیار ایالات متحده و دیگران قرار میگرفت اما همه این موارد زمانی اهمیتی واقعیتر خواهد داشت که نتیجه آن به شکل روشنی در زندگی مردم مشخص باشد.
به بیان دیگر هنگامی که تحریم نفتی برقرار است و نقلوانتقال پول از دوست و دشمن ناممکن، دیگر در عمل چه تفاوتی دارد که قطعنامههای تحریمی سازمان ملل بازگردد یا نه، در روزگاری که فروش نفت، بهعنوان مهمترین منبع درآمدی کشور تبدیل به آرزو شده است و بسیاری از راهها برای بازگرداندن منابع مالی ایران، حتی از کشورهای دوست نیز مسدود شده است و از طرف دیگر اقتصاد تحت رکود و کرونا اجازه اندک افزایشی در مالیات به عنوان منبع دیگر درآمدی نمیدهد این پیروزیهای سیاسی و حقوقی چه نقشی در رفع این موانع بحرانآفرین دارد؟! میتوان چنین پرسشهایی را ناشی از القائات رسانههای بیگانه خواند و یا با فرافکنی مدعی شد که مردم چنین نگاهی ندارند اما با این تکذیبها، در واقعیت تغییری ایجاد نمیشود و پرسش همچنان باقیست که نفع این پیروزی دیپلماتیک برای مردم کوچه و بازار چه بوده است؟