حمله هماهنگ به موسویخویینیها و پروژه جدید
حمله هماهنگ به موسویخویینیها و پروژه جدیدگروه سیاسی: امتداد نوشت: همانطور که پیشبینی میشد دامنه واکنشها به نامه موسوی خوئینیها گستردهتر از یک روز است. امروز هم رسانههای جریان محافظهکار یکپارچه علیه او شوریدهاند. کیهان در سرمقاله و یک گزارش مفصل او را عضوی از خانه تیمی اصلاحطلبان دانسته و آنها را اعضای ستاد انتخاباتی ترامپ معرفی کرده است. علاوه بر موسوی خویینی تاجزاده هم که مورد لطف همیشگی آنهاست امروز هم بینصیب نمانده و کیهان برایش نوشته:«وقتی عضو احزاب منحله مشارکت و سازمان مجاهدین، خواستار مذاکره دوباره میشود، آیا جز این است که برای ستاد انتخاباتی ترامپ کار میکند و میخواهد او را به هر قیمت در مسند نگه دارد؟ اگر این پالس، از طرف دوستانش در حزب اتحاد ملت و مجمع روحانیون نیست، چرا آنها این موضع وطنفروشانه را محکوم نمیکنند؟»
جمله پایانی این بند از سرمقاله کیهان مضمون گزارش دیگری هم هست که در آن از اصلاحطلبان خواسته تا نسبت به این نامه اعلام برائت کنند. کاری که البته دیروز مجید انصاری و امروز محمد قوچانی تلویحا انجام دادند تا برادریشان را ثابت کرده باشند! پروژه جدید محافظهکاران تلهای جدید برای اصلاحطلبان است تا آنها را وادار به موضعگیری علیه موسوی خویینی کنند. در این گزارش نوشته شده:«افکارعمومی انتظار دارد که اصلاحطلبان به مرزبندی آشکار نسبت به نامه فرافکنانه موسوی خوئینیها اقدام کنند. برخی از هم حزبیهای بسیار نزدیک موسوی خوئینیها از تهیه و انتشار این نامه و مخصوصاً از اینکه نامه وی بازگوکننده آرزوهای آمریکاست بهشدت ابراز نگرانی کرده و یکی از آنها نامه خوئینیها را آخرین میخ به تابوت اصلاحات دانسته است. حالا لازم و ضروری است که این افراد به صورت علنی با این شخص و این نامه فرافکنانه مرزبندی کنند.»
روزنامه جوان که دیروز را به سکوت گذرانده بود امروز موسوی خویینی را متهم کرده به اینکه چشم به جایگاه رهبری داشته و کینهای سی و چند ساله را بازنمایی میکند. این روزنامه همچنین نوشته:««علت» نامه موسوی خوئینیها میتواند «علت ابتدایی» یا علت به معنای غایت باشد. در هر دو حال بازنمایاننده تلاش یک عنصر در سایه برای بیرون کشیدن ققنوس اصلاحات از خاکستر برجامانده است. چه بپذیریم که این نامه به عنوان یک علت ابتدایی میخواهد مبدأ ایجاد حرکتی در جامعه و نظامسیاسی باشد و چه مدعی باشیم که علت این نامه همان غایت نامه است و چنانکه «تندرستی را علت راهرفتن» میدانند، زنده شدن دوباره و برخاستن از خاکستر، علت نوشتن این نامه است، در هر دو حال هیچ کس بیشتر از نویسنده این نامه نمیتوانست در این مقطع زمانی اثبات کند که اصلاحات به خاکستر نشسته است و نوشتن این نامه بهرغم عبارات متوهمانه آن، نوعی فریاد از عمق فناست.»
آنها البته از این نامه و تبعات و تاثیر آن دست کم بر بخشی از افکار عمومی ناخشنود هستند. از یک سو میخواهند آن را بی اهمیت جلوه دهند و از سوی دیگر نمیتوانند واکنش نشان ندهند:«البته اگر لازم است که به نامه شما پاسخ داده شود، نه به دلیل اهمیت شخص شماها و نه به دلیل محتوای اثرگذار نامه شما (!) بلکه از آن جهت است که «رحم آوردن بر بدان، ستم است بر نیکان و عفو از ظالمان جور است بر درویشان و خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی / به دولت تو گنه میکند به انبازی» شما متهم هستید که به جایگاه رهبری و رسیدن به آن، آلرژی دارید! هیچ چیز بیشتر از یک حمله بد به این جایگاه و یک دفاع بدتر از مردم، نمیتواند ثابت کند که آن کینه و حسد که نقل محافل عام و خاص است، صحیح است!»
در ادامه هم موهومات روزنامه جوان که البته خط کیهان هم هست به اینجا میرسد: «شما به شدت متهم هستید که برای تسویه حساب درونی با آن بخش از اصلاحطلبان که قدرت محورند و میخواهند «درحکومت» و نه «برحکومت» به اصلاحات ادعایی ادامه دهند، به میدان آمدهاید تا خود را با این نامهنگاریهای اصلاحطلبان اجتماعی و «اصلاحطلب قائل به جامعه جنبشی» جا بزنید و جنبشی برای بازنشستگان سیاسی خود ایجاد کنید. پس چرا دم از مردم و اقتصاد مردم میزنید؟!» به هر حال در روزی که کیهان و جوان هرچه از تهمت و افترا بود نثار موسوی خویینیها کردهاند وطن امروز هم نباید از قافله عقب بماند:«محمد موسویخوئینیها با نگارش نامهای خطاب به رهبر حکیم انقلاب سعی کرده با فرار به جلو و مسؤولیتزدایی از دولت مورد حمایت خود که در 7 سال گذشته سکاندار امور اجرایی بوده است، بار سیاستهای شکستخورده دولت را به دوش ایشان بیندازد و در سایه این کار فضای افکار عمومی را به سمت دیگری هدایت کند.
خوئینیها در بخشی از نامه یادشده با برشمردن معضلات فعلی کشور، در راستای تغییر جایگاه پاسخگویی و سلب مسؤولیت از خود و دیگر همقطاران اصلاحطلبش نوشت: «البته هنوز کم نیستند کسانی که اصلاح امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالیترین جایگاه مدیریت کشور انتظار میکشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل دوام امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که میآیند و میروند نیست (که البته این آمدنها و رفتنها هم خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوه مدیریت در بالاترین سطح، و قدرت نافذ آن، نقشآفرین اصلی در تمام یا اکثر مهام امور کشور است». ادعاهای اخیر در حالی از سوی موسویخوئینیها مطرح میشود که وی و تمام جریان اصلاحات در 2 انتخابات سالهای 92 و 96 با وعده برطرف شدن همه مشکلات اقتصادی در سایه سیاستهای مذاکراتی روحانی، مردم را متمایل به انتخاب وی کرده بودند. به بیان سادهتر مسؤولیت وضعیت به وجود آمده پیش از هرکس بر گردن جریان اصلاحات و از جمله آنها شخص خوئینیها است.»